مرداد 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          




 جستجو 



 
  علامه تهرانی: راه سلوک‌الی الله این است.... ...

راه سلوک الی الله این است:
اول ترك عادات ورسوم و تعارفات
و دور انداختن امور اعتباري كه سالك را از طىّ طريق منع می‏كند.
و منظور آنست كه سالك به طور اعتدال در بين مردم زندگى نمايد.
برخی از مردم پيوسته غرق در مراسم اجتماعي بوده و فكر و ذكر آنها دوست يابى بوده و براى حفظ شخصيّت خود از هر گونه آداب و رفت و آمدهاى مضرّ يا بی فائده دريغ نمی‏كنند و صرفا بر اساس عادت و حفظ آبروى ظاهرى اعتبارى، خود را به سختی میاندازند و چه ‏بسا به ناراحتیهاى سخت دچار میشوند و تحسين و تقبيح عامّه مردم را كه توده عوام هستند ميزان و معيار قرار داده، حيات و عمر خود را بر اين معيار در معرض تلف قرار میدهند و كشتى وجودشان دستخوش امواج متلاطم رسوم و عادات اجتماعي شده هر كجا امواج آداب و اخلاقيّات عمومى حركت كند به دنبال آن روان می‏گردند، اين دسته از مردم در برابر اجتماع اراده ‏اى از خود نداشته تبع محض میباشند.
در مقابل اين دسته گروهی از مردم هستند كه از جماعت كنار می‏روند و هرگونه عادت و ادب اجتماعى را ترك كرده خويشتن را عارى از مزاياى اجتماع نموده ‏اند، با مردم مراوده و معاشرت ندارند و در كنج خلوت آرميده ‏اند به طورى كه انگشت ‏نماى مردم شده و به عنوان گوشه نشينى اشتهار يافته ‏اند.
سالك براى آنكه بتواند به مقصد نائل گردد بايد مشى معتدلى بين رويّه اين دو گروه اختيار نمايد و از افراط و تفريط بپرهيزد و در صراط مستقيم حركت كند.
و اين حاصل نمی‏شود مگر آنكه معاشرت و مراوده را با مردم تا آن مقدار كه ضرورى اجتماعى است رعايت كند.
به طور كلّى می‏توان گفت كه سالك بايد در هر امرى از امور اجتماعى نفع و ضرر آن را سنجيده و بی جهت خود را تابع أهواء و آراء توده مردم قرار ندهد.

رساله لب اللباب ص ۱۰۴.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[جمعه 1395-05-29] [ 03:03:00 ب.ظ ]  



  عارف بالله حاج آقا دولابی(ره): ...

✅ وقتی می‎گویی لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله، نه دنیا می‎ماند، نه عادات و رسوم، نه آبروداری بین اهل دنیا؛ همه از بین می‎رود.

✨ لا الهَ یعنی هر چه واله ‌کننده‎ی من است، دور انداختم الاّ الله را. ✨

درست دقّت کن، اگر می‎ارزد آن را بگو؛ بی‎حساب نگویی که وقتی واله‌ کننده‎ها رفتند، فریادت بلند می‎شود.
خداوند به موسی علیه السّلام فرمود هر چه را در دستت است بینداز، به ما فرمود بگو لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله؛ یعنی هر چیزی جز خدا که تو را واله کرده، بینداز.
نکند مثل امّت موسی علیه السّلام ما هم به محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم بگوییم اجعَل لَنا اِلهاً کَما لَهُم آلِهةٌ.
یعنی همان‎طور که اهل دنیا چیزهایی دارند که آنها را واله کرده است، به ما هم از آن واله ‌کننده‎ها بدهید.

✅ ایمان و ولایت، امن و آرامش می‎آورد. وادی امن، ایمان است نه سرزمین مکه.
مگر ندیدی در مراسم حج در مکّه چقدر حاجی را کشتند؟
این امن برای بندگانی است که ظالم نباشند؛
✨ الَّذینَ آمَنوا وَ لَم ‌‌یَلبِسوا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئَِک لَهُم الأمنُ وَ هُم مُهتَدونَ:
کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ظلم نپوشاندند، برای آنهاست که امن وجود دارد و آنها هدایت ‌یافتگانند.✨

هر چند حقّ کسی را از بین بردن و یا سیلی به کسی زدن ظلم است، ولی ظلم بزرگی که به آن توجّه نداریم، پوشاندن پیدا و پیدا نمودن پوشیده است.
ربّ، پیدایی است که هرگز پوشیده نشود و عبد، پنهانی است که هرگز پیدا نشود.
عبد گم‎شده‎ای است که هرگز پیدا نخواهد شد. هر کس تلاش کند که خود را بیابد، خدا را خواهد یافت و خودش هم‎چنان گم خواهد بود. عبد از خودش موجودیی ندارد که پیدا شود.
خدا هم پیدایی است که هیچ‎ وقت پوشیده نخواهد بود. به هر مصنوعی که نگاه کنی، صانعش را نشان می‎دهد.

✨ لا حَولَ ‌‌وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ: حول و قوّه‎ای نیست مگر از جانب خدا. ✨
حول یعنی هیئت ظاهری و قوّه یعنی انرژی و نیروی درونی.
✨ بِحَولِ ‌‌اللهِ ‌وَ قُوَّّتِهِ ‌‌اَقُومُ ‌‌وَ اَقعُد: با حول و قوّه‎ی خداوند بر می‎خیزم و می‎نشینم.✨

اگر هیئت ظاهری و نیروی درونیم مال خداست، پس در عملم چه چیزی مال من است؟
عبد را در این عمل کجا می‎شود پیدا کرد؟
عبد مخفیی است که هرگز پیدا نمی‎شود.
در قیامت، خورشیدِ توحید سایه‎ای برای کسی نمی‎گذارد.
عبد از خود چیزی ندارد که پیدا باشد.
لذا پیامبرمان صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اَلفَقرُ فَخری: بی‎چیزی و تهیدست بودن مایه‌ی افتخار من است.

✨ اَیُهّا النّاسُ اَنتُم الفُقَراءُ الَی اللهِ و اللهُ هُوَ الغَنىُّّ الحَمیدُ: ای مردم، شما در پیشگاه خداوند فقیرید و خداوند بی‎نیاز و ستوده است. ✨
همه‎ی ما فخرمان همین نداری و فقر است.
اگر در هر امری خدا را فاعل دیدی و به غیر نسبت ندادی، در این صورت لباس ظلم به ایمان خود نپوشانده‎ای.
یعنی خدا را باش نه خود را؛ تا به امن و مقام ولایت برسی. به همه چیز از منظر الهی نگاه کن و تنها از او بگو.

مصباح الهدی???? مبحث: توحید ????
تالیف استاد مهدی طیب

________________
????????????????????????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 02:57:00 ب.ظ ]  



  آنان سرباز خمینی اند..!!!! ...

از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:
در اردوگاه شما را شکنجه‌تان می‌کنند یا نه؟
همه به آقا سید نگاه کردند
ولی آقا سید چیزی نگفت
مأمور صلیب سرخ گفت:
آقا شما را شکنجه می‌کنند یا نه؟
ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید.
آقا سید باز هم حرفی نزد.
پس شما را شکنجه نمی‌کنند؟
آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.
نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست.
افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:

تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟
آقای ابوترابی برگشت فرمود:
ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند
دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند.

فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد

می گفت شما الحق سربازان ????خمینی ????هستید.
روایت در مورد
سید آزادگان “شهید ????????????ابوترابی” ????

????????????????
سلام برآنهایی که از همه چیز گذشتند تامابه هرچه میخواهیم برسیم

سلام برآنهایی ک قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود
سلام برآنهایی که به نفس افتادند تا ما از نفس نیوفتیم ????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 02:54:00 ب.ظ ]  



  آیا ادم حوا رافریفت..؟؟؟.. ...

???? قرآن داستان‏ بهشت آدم را مطرح كرده و لى هرگز نگفته كه شيطان يا مار حوّا را فريفت و حوّا آدم را. قرآن نه حوّا را به عنوان مسؤول اصلى معرفى مى‏كند و نه او را از حساب خارج مى‏كند.

قرآن مى‏گويد: به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشت سكنى گزينيد و از ميوه‏هاى آن بخوريد. قرآن آنجا كه پاى وسوسه شيطان را به ميان مى‏كشد ضميرها را به شكل «تثنيه» مى‏آورد، مى‏گويد «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ‏» شيطان آن دو را وسوسه كرد «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» شيطان آن دو را به فريب راهنمايى كرد «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ‏» يعنى شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نمى‏خواهد.

به اين ترتيب قرآن با يك فكر رايج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشه و كنار جهان بقايايى دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از اين اتهام كه عنصر وسوسه و گناه و شيطان كوچك است مبرّا كرد.

مجموعه آثار شهيد_مطهري (نظام حقوق زن در اسلام)، ج‏19، ص: 32

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[پنجشنبه 1395-05-28] [ 12:40:00 ب.ظ ]  



  نظر شهید مطهری درباره ان یکاد... ...

اسلام شعار لفظى دارد.
تابلو بنويسيد در خانه خودتان: انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ‏.
بنويسيد: لا اله الّا اللَّه محمّدٌ رسول اللَّه علىٌّ ولىُ اللَّه. تابلوهاى اصول اجتماعى اسلام را در خانه‏هاى خودتان بزنيد: يا ايُّهَا النّاسُ انّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ انْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا انّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ‏ . بدهيد از اينها تابلوهاى بسيار عالى بسازند و در خانه‏ هاى خودتان نصب كنيد. اين‏قدر هم از اين شعارها ما داريم كه الى ماشاءاللَّه . بعضيها می آيند يك چيزهايى انتخاب میكنند كه آيه قرآن هست اما شعار نيست. درست است، آيه قرآن همه جا مقدس است اما هر آيه قرآن كه شعار نيست. فرض كنيد كسى اين آيه را در خانه خودش بنويسد: الزّانِيَةُ وَ الزّانى فَاجْلِدوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ . هركس نگاه مى‏كند مى‏گويد مگر اين خانه، خانه فسق و فجور است؟ يا: انَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ‏ … در بعضى خانه‏ها انسان يك نوع لوسى و ننرى مى‏بيند، [اين آيه را تابلو كرده‏ اند و انْ يَكادُ الَّذينَ كَفَروا لَيُزْلِقونَكَ بِابْصارِهِمْ‏ . يعنى براى اينكه ما را چشم ‏زخم نزنند آن را آنجا نصب كرده‏ايم. اين شعار نيست. شعار اسلامى يعنى آنچه كه به وسيله آن وابستگى خودتان را به اسلام نشان مى‏دهيد و يك اصل از اصول اسلامى را اثبات میكنيد.
مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج‏25 ؛ ص386 @chtaher

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:37:00 ب.ظ ]  



  دستور بی سابقه رهبرانقلاب ب فعالان فرهنگی... ...

????????هفته‌نامه خط حزب الله در شماره جدید خود خبری اختصاصی از تأکید مجدد رهبر انقلاب اسلامی برای «استفاده از ظرفیت‌های شبکه‌های اجتماعی» و «به‌روز بودن در این عرصه» منتشر کرده است.

????رهبر انقلاب اسلامی اخیراً در دیدار جمعی از فعالان فرهنگی در خارج از کشور بر استفاده حداکثری از ابزارهای جدید و پیشرفته رسانه‌ای تاکید کردند.

????حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار فرمودند: ما باید از این فضای مجازی حداکثر استفاده را بکنیم. البته دشمن هم دارد حداکثر استفاده را می‌کند…این ابزارهای جدید فکرهای جدید بوجود می‌آورد. انگیزه‌های جدید بوجود می‌آورد. به این باید توجه داشت. سعی کنید به‌روز باشید.

????این نخستین بار نیست که رهبر انقلاب درباره استفاده از ظرفیت‌های رسانه‌های نوین تأکید می‌کنند، اما تصریح برای بهره‌برداری حداکثری از این فضا، تاکنون بی‌سابقه بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[چهارشنبه 1395-05-27] [ 11:21:00 ب.ظ ]  



  اسرا آزادگان عشقند.... ...

‏‎
‏‎
توی اردوگاه تکریت۵، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست!
کاظم آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می کرد
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
یکروز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم…
ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و…
اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب خواب حضرت زینب(س) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ ، حلالت نمی کنم…
حالا من اومدم که حلالیت بطلبم
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون، بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود.
وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند ، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.
او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد. وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود.
کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره. حتی رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت طلبید. او حتی تا روستاهای خراسان رفت.
تا اینکه کاظم داستان ما مدتی قبل رفت سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.

منبع:کتاب مدافعان حرم، کاری از گروه شهید هادی ص۲۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:06:00 ب.ظ ]  



  مراتب مراقبه... ...

علامه طباطبایی ( ره )

⏪???? #اوّل_درجه مراقبه اينست كه سالك از محرّمات اجتناب كرده و تمامى واجبات را اتيان كند، و در اين دو امر به هيچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد.

⏪????#دوّم_درجه، آنست كه مراقبه را شديد نموده و سعى كند هر چه مى‏كند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مى‏شود اجتناب نمايد. و چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مى‏شود كه ديگر خود را نباخته و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد.

⏪????#سوّم_درجه، آنست كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كم‏كم اذعان و اعتراف مى‏نمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود.

⏪????#چهارم_درجه، مرتبه‏اى است از اين عالى‏تر و كامل‏تر و آن اينست كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. و اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است وصيّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابى ذرّ غفارى رضوان الله عليه: اعبد الله كأنّك تراه، فان لم تكن تراه فانّه يراك. «خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مى‏بينى و اگر نمى‏توانى او را ببينى او را طورى عبادت كن كه بدانى او ترا مى‏بيند». بنابراين عبادت در مرحله‏اى كه خدا او را مى‏بيند پائين‏تر است از مرتبه‏اى كه او خدا را مى‏بيند.

♦️????چون سالك بدين مرتبه رسد براى آنكه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديّه به جاى آورد، چه جايز نيست در شرع مقدّس توجّه به سنگ يا چوب كند زيرا اگر در همان لحظات توجّه، مرگ او را دريابد چه جواب خواهد گفت؟ امّا نفى خواطر در ضمن ذكر و با حربه ذكر، عبادت است و ممدوح شرع و بهترين طريق آن توجّه به نفس است كه اسرع طرق است براى نيل به مقصود، چه توجه به نفس ممدوح و مقبول شرع انور است و كريمه شريفه: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ انْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَيْتُمْ45بدان دلالت دارد. طريق توجّه به نفس طريقه مرحوم آخوند ملا حسين قلى بوده است و شاگردان ايشان همه طريق معرفت نفس را مى‏پيموده‏اند كه ملازم معرفت ربّ خواهد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[سه شنبه 1395-05-26] [ 08:52:00 ب.ظ ]  



  پانزده قدم خودسازی برای یاری امام زمان.عج. ...

✔️پانزده قدم خودسازی
???? یاران امام زمان(علیه السلام):

➖قدم اول: نماز اول وقت
➖قدم دوم: احترام به پدر و مادر
➖قدم سوم: قرائت دعای عهد
➖قدم چهارم: صبر در تمام امور
➖قدم پنجم: وفای به عهد با امام زمان ( علیه السلام)
➖قدم ششم: قرائت روزانه قرآن همراه با معنی
➖قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی
➖قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
➖قدم نهم: غیبت نکردن
➖قدم دهم: فرو بردن خشم
➖قدم یازدهم: ترک حسادت
➖قدم دوازدهم: ترک دروغ
➖قدم سیزدهم: کنترل چشم
➖قدم چهاردهم: دائم الوضو بودن
➖قدم پانزدهم: محاسبه نفس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[سه شنبه 1395-05-12] [ 01:01:00 ق.ظ ]  



  دلم دو دکعت نماز عشق میخواهد...... ...

خورشید آنقدر ضعیف شده بود که با چشم غیر مسلح نیز قابل دیدن بود…
سقوط یک ابرقدرت مثل زمان تواوج بودنش زیباست…
واین تلاقی زردو سرخ که پهنه ی اسمونو شرابی میکنه…
یک ترکیب بی حدومرز……
وزمانی که ابرهای سفید ،خاکستری میشن…
وکوه ها دوباره آخرین اسرار سقوطِ این سلطنت رو درکجاوه ی سنگی خویش مستور میکنند..ً..
شاید کوه ها ضربان های اشفته ی زمین اند …..
وقت دلتنگی اش برای خورشید..‌…
وابرهای خاکستری ،حالا همه ی خونهارا پاک می کنند…
وما ادمها ،این پایییییین ، انگار نه انگار زیباترین ستاره خویش را ازدست داده ایم…
وحالا به لطف این کابلهای مسی، این همه تیر چراغی که فروکرده ایم روی اندام برهنه ی زمین ،
درست مثل طبیبی که بیمارش را طب سوزنی می کند ،میخواهیم قلبِ ایستاده ی زمین را به حرکت واداریم…
ویک به یک،کلیدهارا میزنیم.‌‌…..
وتمام چراغ های شهر روشن می شوند..‌…
خودمان هم خوب میدانیم هیچکدام ازاینها برای زمین، خورشید نمی شوند…
تاریک که می شود ،تلسکوپهارا برمیداریم ، میرویم که میان راه شیری خویش، ستاره ای را ازاعماق سیاه چاله ها بکشیم بیرون و به عقد داماد دلشکسته ی خویش دراوریم…
دامادی که نوعروسش را هرروز میان حجله،وداع می کند…
مضحکانه است که دریک چنین شرایطی به قصد و وام و دردهایی که هرروز زمینم میزنند فکر کنم…
دستم را روی آسفالتی میگذارم که باان دهان زمین را بسته ایم،
داغ می شود دستم…
چقدر آه که درون سینه ی تو حبس شده زمین!!
التیام تو نخواهم شد، ولی به تو افتخار می کنم…
حالا میدانم چرا خدا مرا ازین خاک رنج دیده افرید …
چه قدرخوب است وقتی که میمیرم بخشی ازتو خواهم شد
همان بخشی که هرروز عاشق می شود وهرغروب ،دلشوره میگیرد…
وچه زیباست این دور گردون…
دلم دورکعت نمازشکر می خواهد….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:55:00 ق.ظ ]  



  حدیث.... ...

امام صادق(ع) :
هر چيزى پيمانه اى يا وزنى دارد مگر اشكها؛ زيرا قطره اى اشك، درياهايى از آتش را فرو مى نشاند. هرگاه چشم غرق در اشك خود شود، گَرد هيچ فقر و ذلّتى بر چهره آن نمى نشيند و هرگاه اشكها سرازير شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام مى گرداند. و اگر گرينده اى در ميان امّتى بگريد همه آن امّت مشمول رحمت مى شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[شنبه 1395-05-09] [ 10:51:00 ب.ظ ]  



  دل گویه های من برای امام صادق.ع. ...

امروز صبح که بیدار شدم تا نماز صبح بخوانم دیدم حالم مثل هر روز نیست…
میدانستم شهادت امام جعفر صادق(ع) است و میدانستم ایشان در قبرستان بقیع بی زائر ماندن را از مادرشان به ارث برده اند…دلم تنگ میشد اما شدت دلتنگی فقط همین نبود!
تا اینکه متوجه شدم امروز در بیست و سه استان کشور مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهدای دفاع مقدس برگزار است.
شهادت امام جعفر صادق (ع) باشد و پیکر شهدایی را بیاورند که سی سال بی مزار و بی زائر گوشه ای از این کره خاکی با حضرت زهرا(س) درد دل میکردند…
بیست و سه…
بیست و سه استان…
شاید ان روزها که در جبهه ها می دویدند و زیر رگبار گلوله زمزمه میکردند: یا امام بی مزار!… بیست و سه سالشان بوده.
امروز این شهدا را می اورند که مزاری به نامشان بزنند…
که هر پنجشنبه و جمعه بر مزارشان اشکی ریخته شود…فاتحه ای خوانده شود!
اما هنوز این شهدا دلشان در بقیع است و کاش روزی مزاری در بقیع بنا شود…

شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت و ورود پیکر مطهر شهدای هشت سال دفاع مقدس، به وطن مبارک..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:47:00 ب.ظ ]  



  شعری برای امامم حضرت صادق.ع‌. ...

نشسته ام چو گدايان درگهت مولا
که از طعام سر سفره ات شوم دارا
ولي گمان نکنم دست کوته ام اقا
رسد به دامان وصلت که اين گمان حاشا…

من گناه پيشه کجا و وصال دامانت
شراب وصل بنوشانم اي به قربانت

اگر چه طبع ضعيفم که کوچه بازاريست
ولي همين تب شعرم ز لطفت ارزانيست
(چه جاي دم زدن نافه هاي تاتاريست)
که عطر زلف تو در بيت هايمان جاريست

سلام حضرت صادق ،سلام ماه تمام
سلام شيخ الائمه ،سلام عرش مقام

تويي که عالم امکان ز تو گلستان است
ز حسن طلعت ماهت جهان پرشيان است
کمينه عاشق تو جابر بن حيان است
يکي ز نسل تو روشن گر خراسان است

و کاش از دل ظلمت به نور ميرفتم
شبيه عاشقتان در تنور ميرفتم…

تو ان ستاره ي پر نور اسمان علوم
که شيعه يادگرفته است از تو رسم ورسوم
در سراي تو باز است روز و شب به عموم
نياز نيست به اين درب،اهل کينه هجوم…

فداي غربت زهراي ات شوم اقا
فداي روضه تنهاي ات شوم اقا

دوباره حرف بقيع و دوباره درد حرم
دوباره پر شده دفتر ز مدح شاه کرم
دوباره صحبت صادق دوباره غصه وغم
دوباره دل شده مدهوش گنبد و پرچم

همان حرم که نداري ولي دلم ديده
به دست حضرت مهدي که اجرش چيده

دوباره در دل ابيات ساده ام غوغاست
دوباره اتش کين گرده خانه اي پيداست
مدينه خوب ببين باز يک علي تنهاست…
عليست صادق و صادق چو حضرت مولاست

دوباره اتش کينه،دوباره هيزم و در
دوباره ناله ي مادر ،دوباره اشک پدر

سخن رسيد به اتش نميشود رد شد
از اين حديث که بي غش نميشود ردشد
ز حرفِ قحطي ابش نميشود رد شد
که پا برهنه ز خارش نميشود رد شد

غروب و حلمه ي اعراب و کودکي تنها
درون خيمه شهي خسته است و بي يارا

زني تمامِ بلا را چو ميکشد بر دوش
زني که مردي و مردانه گي ز او مدهوش
زني تمام علي ،مست اوست باده فروش
ولي دو دست کريمش ز خنجري مخدوش

(گره گشاي جهان است عمه ي سادات)
هميشه وقف حسين است در همه ساعات

قلم به دست دلم بود و کربلايي شد
و قلب شاعر نوپايتان خدايي شد
مس وجود به لطف شما طلايي شد
و کار عاشقتان تا ابد گدايي شد

تمام شد سخنم ليک حضرت صادق.ع.
به حرفهاي تو لبيک حضرت صادق.ع.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[جمعه 1395-05-08] [ 03:35:00 ب.ظ ]  



  اینگونه باشیم تا امام زمان به دیدارمان بیاید... ...

✅ مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند.

در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند.

به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است.

ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود:

«چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»

✅ بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[پنجشنبه 1395-05-07] [ 01:34:00 ب.ظ ]  



  چگونه می شود شهید شد.... ...

درس شهادت را از شهدا بیاموزیم .
????????????????????

????موضوع : شهادت
????مدرس : شهدا
????منابع : دست نوشته های شهدا

⚫️ آیا امروز هم می شود شهید شد؟
???? آیا باب شهادت بسته شده است؟
⚫️ آیا هرکسی می تواند شهید شود؟
???? راه ورسم شهادت چیست؟
⚫️ چگونه زندگی کنیم تا شهید شویم ؟

????????????????????????????
❤️ آنچه ذیلا تقدیم می شود پاسخ به این سؤال ها است با باز خوانی دست نوشته ها ، وصیت نامه ها و خاطرات شهداست .❤️

???? شهدا چگونه بودند و چه ویژگی ها یی داشتند . ابتدا اوصاف شهدا را فهرست کنیم:

✅ اخلاص در عمل داشتند .
✅ پر تلاش و خستگی ناپذیر بودند .
✅ با محبت و مهربان بودند .
✅ اهل دعا و مناجات بودند .
✅ ذوب در ولایت بودند و گوششان فقط به ولایت بود .
✅ در اجرای فرمان ولایت کوتاهی نمی کردند و با تمام وجود تا اجرای کامل ان در حد مجاهدت تلاش می کردند .
✅ از گناهان ریز و درشت به جد پرهیز می کردند .
✅ واجبات را پشت سر گذاشته و به مستحبات پایبند بودند .
✅ حرمت نگه می داشتند و برای پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بودند .
✅ اهل کمک و دست به خیر برای محرومین و مستضعفین بودند .
✅ اهل خدمت به مردم بودند و این خدمت را بر خود فرض می دانستند .
✅ اهل ریا و تظاهر نبودند.
✅ اهل پست مقام نبودند .
✅ مسئولیت پذیر بودند .
✅ اهل تکلیف بودند نه نتیجه .
✅ زمان شناس بودند و در تمام صحنه ها حضور داشتند .
✅ انقلاب و جمهوری اسلامی را باور داشتند و با تمام وجود پای انقلاب ایستاده بودند و بر سر انقلاب با هیچ کس معامله نمی کردند .
✅ فرمان ولایت فقیه را فرمان امام زمان (عج) و خداوند می دانستند .
✅ تا پای جان بر سر پیمان با ولایت فقیه زمان خود ایستادند .
✅ اهل تردید و لغزش نبودند .
✅ در امور سیاسی و رخدادهای اجتماعی و بین المللی تحلیل داشتند و بی تفاوت نبودند .
✅ نسبت به وقایع و اتفاقات جامعه هوشیار وتأثیر گذار بودند .
✅ در تصمیم سازی و تصمیم گیری های کشور دخیل و تأثیر گذار بودند.
✅ نسبت به سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی بی تفاوت نبودند.
✅ شهادت را وسیله می دانستند نه هدف .
✅ انس با قران داشتند .
✅ اهل تهجد بودند .

????این بخشی از اوصاف شهدا بود که انها را به این مقام رساند .????

????مقام معظم رهبری ، امام و مقتدایمان فرمود :"شهادت محصول یک مجموعه ارزش هاست”

????????????????????????
و شهید اهل قلم شهید اوینی فرمود :
شهادت یک لباس تک سایز است هروقت به آن اندازه برسی هر کجا که باشی شهید می شوی .
????????????????????????????????????????????????

⚠️ تمام ۲۷ موردی که ذکر شد تماما بر گرفته از دست نوشته ها ، وصیت نامه ها و خاطرات شهدا بود .⚠️

آری عارف‌های کامل که درس و مشق خود را از عرفه گرفتند شهدا بودند.

????????????????????????????
التماس دعای شهادت????????????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:56:00 ب.ظ ]  



  یک توبه و نماز واقعی ....(رضا سگ باز) ...

ما را مدافع حرم آفریده اند:
????رضا سگ باز(!)
یه لات بود تو مشهد…
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن…..!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه……!

مدتی بعد….

شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد….!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام…..! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید…..!“

چمران وچمران
رضا تنها تو سنگر…..

رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده….!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه…..

شهید چمران: اشتباه فکر می کنی…..! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!

هِی آبرو بهم میده…..

تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده…..!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم…..! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!….
…. رفت و تو سنگر نشست.

آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟!!!

اذان شد.

رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.

… سر نماز، موقع قنوت صدای گریه اش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد…..

رضارو خدا واسه خودش جدا کرد……! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

یه توبه و نماز واقعی…

به نقل از کتاب “خاطرات شهید مصطفی چمران
شهدای گمنام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:54:00 ب.ظ ]  



  حر انقلاب.. ...

ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ ،
ﺍﻣﺎ ﻃﯿﺐ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ …!؟
ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ ،
می گفت:ﻃﯿﺐ …
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ گفت:
ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ،
ﺑﺮﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ …
ﮔﻔﺖ:ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ:
ﻓﻼﻥ ﺟﺎ …
ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ …
ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ !؟
ﮔﻔﺖ:
ﮐﯽ؟
ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪه !؟
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ …
ﮔﻔﺖ:ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ !!!
ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏(ﺱ ‏) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ …!
( ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ )
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ:
ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ،
ﻧﺎخنات ﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﻢ ،
میدم ﺗﯿﮑﻪ تیکه ات کنن …
ﮔﻔﺖ:ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ میخوای ﺑﮑﻦ ،
ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏(ﺱ ‏) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢ …

ﺍنقدر شکنجه اش کردند …
که ﻃﯿﺐ سینه سپر ،
ﺷﺪ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﻮﻥ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ ،
ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ:
ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ؟
ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ،
ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ:
ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ …
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ امثال ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ ،
ﺍﻭﻥ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ …!
ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیب ۶۰ ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ ،
ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ‏(ﺱ‏) …
” که شد حر انقلاب “

ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ی ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎ کردن …

معرفت که داشته باشی ،
حتی اگه بد باشی ،
بالاخره یه روز بر می گردی …
میشکفی …
پر می کشی …
و اوج می گیری …بله مردی ومردانگی زمان ومکان نمیشناسه ، فرقی نمیکنه مخالف باشی ،موافق باشی ،فقط مهم اینه که جوهرش داشته باشی،

” درست مثل شهید طیب حاج رضایی “

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:48:00 ب.ظ ]  



  معرفی کتاب... ...

♦️امام خامنه ای :
اگر فتنه‌ی اخیر (88) را می‌خواهید بشناسید، این كتاب را بخوانید .

♦️…… در «نامیرا» است که می‌فهمی بخشی از انبوه مردمی که به امام نامه نوشتند حضور امام را برای منافع شخصی خود می‌خواستند. امضاها به خاطر درد دین نبود بلکه برای طایفه‌ای سؤال این بود که چرا معاویه شام را برتر از کوفه دانسته است. وقتی که ابن‌زیاد سر کیسه را شل کرد و از بیت‌المال کیسه‌های طلا بخشید، دیگر آمدن امام فایده‌ای برای این قوم نداشت. قصور معاویه را یزید جبران کرده بود، شاید اگر امام می‌آمد به کوفه و زعامت قوم را برعهده می‌گرفت اینان باز هم مخالفت می‌کردند. هرچند ابن‌زیاد هلاکشان کرد و دستشان را به خون پسر  پیامبر آلوده کرد.

♦️«نامیرا» یک مشخصه‌ی بارز دارد. نامیرا یک دوره‌ی فتنه‌شناسی است برای کسانی که در پی حق هستند و می‌خواهند بدانند که حق و باطل چگونه جابه‌جا می‌شوند. که حتی «عبدالله بن‌عمیر» با آن همه سابقه در جهاد با کفار تردید می‌کند که چرا پسر پیامبر به مقابله با یزید برخاسته است؟

♦️«نامیرا» داستان عاشقانه هم دارد و نویسنده آگاهانه درام و رمانس را در کتابش خوب پرداخته است. «عشق» در نامیرا عشق بازاری نیست؛ آنجایی که سلیمه دختر عمرو بن‌حجاج با ربیع پیمان زناشویی می‌بندد و خوشحال است که همسرش محب علی و اولاد اوست و خشمگین می‌شود که چرا پدرش به حسین علیه‌السلام پشت کرده است. این عشق آن قدر قوی است که وقتی ربیع کارش به تردید می‌کشد، سلیمه هشدار می‌دهد که پیوند آن دو از سر حب علی و حسین علیهماالسلام است.

♦️در داستان کسانی را می‌بینیم که در لحظه‌های آخر به کاروان امام می‌رسند و البته چه خوش می‌رسند. اینان مدیون یک لحظه محاسبه‌ی درست هستند تا بسوی امام بروند و البته می‌روند و می‌توانند با امام باشند.

♦️داستان «نامیرا» تمامی ندارد اما تو باید تا انتهای کتاب بخوانی تا حس کنی چرا «اَنَس بن‌حارث کاهلی» خیلی قبل‌تر از واقعه‌ی عاشورا در کربلا به انتظار امامش نشسته است. اَنَس این‌قدر افق بلندتری دارد که  به «عبدالله بن‌عمیر» هم هشدار می‌دهد حرامیان و مسلمانان و مشرکان به زودی یکی می‌شوند! و بر بهترین خلق خدا هجوم می‌آورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:46:00 ب.ظ ]  



  . ????ریشـــوُهایِ بـا ریشِـه???? ...

.
مجیـد اصلا اهل نمـاز‌و‌روزه و دعـا نبـود‌،
خالکوبــی هم روی دستـش داشت !
اما سـه چهـار ماه قبل از رفتن به سوریـه
خیلی متحول شـده بــود ،
همیشـه در حـال دعـا و گریـه بود،
نمازهایـش را سر وقت می‌خوانـد
و حتـی نمـاز صبـحش را نیز اول وقت می‌خوانـد !
خیـلی ناراحت بــود از اینـکه تکفیــری‌ها
یی‌رحمانـه کودکـان و مردم بی‌پنــاه را می‌کشنـد !
به مــادرم می‌گـفت:
اگرمن شهیـد شـدم پیـکرم برگشـت
من را گلـزار شهـدای یافت‌آبـاد به‌خـاک بسپاریـد.
همیشه با شـوخی و خنـده ایـن حـرف‌ها را می‌زد !
قبـل از رفتـن به سوریـه از همه‌ اهل محل‌ حلالیـت طلبیـد‌،
می‌گفت شایـد ناخواستـه دل کسی را شکستـه باشـم !
وقتـی سوریـه بود هر روز زنـگ می‌زد،
مادرم خیـلی بی‌تابـی می‌کـرد
روز آخر که زنـگ زد گفت‌:
من تا یـک هفتـه دیـگر نمی‌توانـم زنـگ بزنـم !
یک شـب جـوراب‌های همرزمانش را می‌شستـه،
همرزمش به مجیـد گفتـه:
مجیـد حیـف تو نیـست با ایـن اعتـقادات،
اخلاق و رفتـار که خالکوبـی روی دستت داری ؟!
مجید بهش گفتـه بــوده :
تا فــردا ایـن خالکوبـی یا خـاک می‌شـه
و یا اینـکه پــاک می‌شـه.
فـردای آن روز یـک تیـربه بـازوی سمت‌چپـش خورد
دستش را پـاره کرد و دیـگر خبـری از خالکوبـی نبـود !
سـه تا از تکفیـری‌ها را بـه درک واصـل کرد،
سـه یا چهار تیـر به سینـه و پهلویش می‌خـورد
و شهیـد می‌شـود و هنوز پیـکر مطهرش برنگشتـه است.
محل شهادتش جنـوب حلب، خان طومـان ! ????
‌شهید مجید قربان خانی….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:41:00 ب.ظ ]  



  ...معجزه اذان... ...

يكي از بچه‌ها با لهجه مشهدي من رو صدا كرد و گفت:
“حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن” بدنم يكدفعه لرزيد، آب دهانم رو فرو دادم وگفتم: “چي شده؟!” جواب داد:
“يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم". رنگم پريده بود، ناخودآگاه به سمت سنگرهاي مقابل دويدم و رفتم سراغ سنگر امدادگر و اومدم بالاي سرش
گلوله‌اي به عضلات گردن ابراهيم خورده بود و خون زيادي از گردنش مي‌رفت. جواد رو پيدا كردم و پرسيدم: “ابراهيم چي شده؟” با كمي مكث گفت: “نمي‌دونم چي بگم"، گفتم: “يعني چي؟”
جواب داد: “با فرماندهان ارتش جلسه گذاشتيم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراقي‌ها مقاومت شديدي مي‌كردن و نيروي زيادي روي تپه و اطراف اون داشتن. توي جلسه هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد. نزديك اذان صبح بود و بايد سريع‌ يه كاري مي‌كرديم. اما نمي‌دونستيم كه چه كاري بهتره. يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد و به سمت تپه عراقي‌ها چند قدمي حركت كرد. بعد روي يه تخته سنگ به سمت قبله ايستاد و با صداي بلند شروع به گفتن اذان صبح كرد. ما هم از جلسه خارج شديم و هر چه داد مي‌زديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقي‌ها تو رو مي‌زنن فايده نداشت.
تقريباً تا آخرهاي اذان رو گفت و با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقي‌ها قطع شده. ولي همون موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد و ما هم آورديمش عقب “.
***
ساعتي بعد هوا كاملاً روشن شده بود و مشغول تقسيم نيروها و جواب دادن به بيسيم بودم. يكدفعه يكي از بچه‌ها دويد و آمد پيش من و با عجله گفت: “حاجي، حاجي يه سري عراقي دستاشون رو بالا گرفتن و دارن به اين طرف میان!”
با تعجب گفتم:"كجا هستن” و بعد با هم به يكي از سنگرهاي مشرف به تپه رفتيم و ديدم حدود بيست نفر از طرف تپه مقابل،پارچه سفيد به دست گرفته‌اند و به سمت ما مي‌آیند. فوري گفتم: “بچه‌ها مسلح بايستيد، شايد اين حقه باشه و بخوان حمله كنند.”
لحظاتي بعد هجده عراقي كه يكي از آنها افسر فرمانده بود خودشان را تسليم كردند. من هم از اينكه در اين محور از عراقي‌ها اسير گرفتيم خوشحال بودم. با خودم فكر مي‌كردم كه حتماً حمله خوب بچه‌ها و اجراي آتش باعث ترس عراقي‌ها و اسارت اونها شده. لذا به يكي از بچه‌ها كه عربي بلد بود گفتم: ” بيا و اون درجه‌دار عراقي رو هم بيار توي سنگر".
مثل بازجوها پرسيدم:"اسمت چيه و درجه و مسئوليت خودت رو بگو!” خودش رو معرفي كرد و گفت: “درجه ام سرگرد و فرمانده گرداني هستم كه روي تپه و اطراف اون مستقر بودن و ما از لشكر احتياط بصره هستيم كه به اين منطقه اعزام شديم.”
پرسيدم: “چقدر نيروي ديگه روي تپه هستن” گفت: ” الان هيچي”
چشمانم گرد شد و گفتم: “هيچي!؟”
جواب داد كه: “ما اومديم و خودمون رو اسير كرديم، بقيه نيروها رو هم فرستادم عقب، الان تپه خاليه”
با تعجب نگاهش كردم و گفتم: “چرا !؟”
گفت: “چون نمي‌خواستند تسليم بشن”
تعجب من بيشتر شد و گفتم: “يعني چي؟!”
فرمانده عراقي به جاي اينكه جواب من رو بده پرسيد:"اين‌المؤذن؟”
معني اين حرفش رو فهميدم و با تعجب گفتم: “مؤذن!؟”
انگار بغض گلويش را گرفته باشد شروع به صحبت كرد و مترجم هم سريع ترجمه مي‌كرد:
“به ما گفته بودن شما مجوس و آتش‌پرستيد، به ما گفته بودن كه براي اسلام به ايران حمله می‌کنیم و با ايراني‌ها می‌جنگیم، باور كنيد همه ما شيعه هستيم، ما وقتي مي‌ديديم فرماندهان عراقي مشروب مي‌خورن و اصلاً اهل نماز نيستند خيلي در جنگيدن با شما ترديد كرديم. صبح امروز وقتي صداي اذان رزمنده شما رو شنيدم كه با صداي رسا و بلند اذان مي‌گفت. تمام بدنم لرزيد. وقتي نام اميرالمؤمنين (ع) رو آورد با خودم گفتم: داري با برادراي خودت مي‌جنگي. نكنه مثل ماجراي كربلا … “
ديگر گريه امان صحبت كردن به او نمي‌داد. دقايقي بعد ادامه داد كه:
“براي همين تصميم گرفتم تسليم بشم و بار گناهم رو سنگين‌تر نكنم. لذا دستور دادم كسي شليك نكنه. هوا هم كه روشن شد نيروهام رو جمع كردم و گفتم: من مي‌خوام تسليم ايراني‌ها بشم. هركس مي‌خواد، با من بياد، اين افرادي هم كه با من اومدن هم فكرها و هم عقيده‌هاي من هستن و بقيه نيروهام رفتند عقب. البته اون سربازي كه به سمت مؤذن شما شليك كرد رو هم آوردم و اگر دستور بدين مي‌كشمش، حالا خواهش مي‌كنم بگو كه مؤذن زنده است يا نه؟ “
مثل آدم‌هاي گيج و منگ داشتم به حرفاي فرمانده عراقي گوش مي‌كردم. هيچ حرفي نمي‌توانستم بزنم، بعد از مدتي سكوت گفتم:"آره زنده است". بعد با هم ازسنگر خارج شديم و رفتيم پيش امدادگر، زخم گردن ابراهيم رو بسته بودند و داخل يكي از سنگرها خوابيده بود. تمام هجده نفر اسير عراقي آمدند و دست ابراهيم رو بوسيدند و رفتند. ولي نفر آخر به پاي ابراهيم افتاده بود و گريه مي‌كرد و مي‌گفت: “من رو ببخش، من شليك كردم.” بغض گلوي مرا هم گرفته بود. حال عجيبي داشتم. ديگه حواسم به عمليات و نيروها نبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:38:00 ب.ظ ]  



  طهارت چشم وحواس... ...

♦️در مورد طهارت چشم فرموده اند: هنگاميکه که به منزل يکديگر مي‌رويد، توجهي به اشياء و لوازم آن خانه نداشته باشيد شما چه کار داريد که در طاقچة اتاقشان چه نهاده اند و در اتاقشان چه گذاشته اند؟!

♦️يکي از اساتيد بزرگوار حوزة علميه، آقاي انصاري شيرازي هستند که از شاگردان مرحوم علامه طباطبائي مي‌باشند، ايشان بسيار مرد متواضع و افتاده اي هستند. يکي از حالات بسيار خوش ايشان اين است که از ابتدا تا انتهاي کلاس تدريس شان اصلاً سر را بلند نمي‌کنند تا ببينند چه کسي در کلاس حضور دارد و چه کسي حضور ندارد. خودم چند بار در مجلس درس ايشان شرکت کردم. هميشه برايم سؤال بود که چرا ايشان فقط کتاب خود را نگاه مي‌کنند و اصلاً نگاهي به شاگردانشان نمي‌کنند تا ببينند در پاي درسشان يک نفر نشسته، يا ده نفر نشسته و يا پانصد نفر نشسته است؟! روزي خودشان مي‌فرمودند که: «سرم را پائين مي‌اندازم تا اگر روزي شخصي به کلاسم آمد و آنرا نپسنديد، روز بعد به راحتي بتواند در کلاسم شرکت نکند و خجالت هم نکشد. زيرا اگر من صورت او را ديده و بدين ترتيب او را شناخته باشم، ممکن است از من خجالت بکشد.» بزرگاني چون جناب آقاي انصاري شيرازي در ساختن خود زحمت کشيده اند، آن وقت آقايي ديگر به خانه مردم مي‌رود و مي‌خواهد همه چيز را شناسائي کند تا ببيند چه خبر است. اين بسيار کار زشت و ناپسنديده اي است. ما چه حق داريم که وقتي به خانة دوستمان مي‌رويم تحقيق کنيم تا ببينيم مثلاً در کتابخانه اش چند تا کتاب وجود دارد؟! يا لابلاي دفترش چه نوشته شده است؟! به خصوص کسي که مشغول نوشتن چيزي است و داعي بر اين دارد که هنگام نوشتن کسي به دست او نگاه نکند. هرگز کسي که کنار او نشسته، حق نگاه کردن به دست و نوشتة او را ندارد که اگر نگاه کند طهارت چشمش را از بين برده است و اين چشم و صاحب چشم هرگز مؤدب نخواهد بود.

♦️بندة خدايي مي‌فرمود: روزي براي دوستي نامه مي‌نوشتم. آقايي کنار من نشسته بود و خيلي سعي مي‌کرد تا نوشته ام را ببيند. من نيز برگه را طوري نگه داشته بودم که ايشان نبيند اما با اين حال او دست بردار نبود. من هم نامه را رها کردم و در ادامة آن نوشتم: دوست عزيزم! الآن که در حال نوشتن هستم يک بي‌ادبي به دست من مي‌نگرد که از نوشتن باز ايستادم. در همين لحظه آن شخص ناراحت شد و با عصبانيت به من گفت: «من بي ادب هستم؟!» گفتم: همين که ديدي يعني بي ادبي. تو چه حق داري نوشتة مردم را نگاه کني. جناب ملا احمد نراقي قضية مذکور را در خزائن چنين حکايت نموده است:

♦️«فاضلي به يکي از دوستان صاحب راز خود نامه مي‌نوشت شخصي در پهلوي او نشسته بود به گوشة چشم نامة او را مي‌ديد، بر وي دشوار آمد بنوشت اگر نه در پهلوي من دزدي زن نمردي نشسته بود و نوشته مرا مي‌خواند همة اسرار خود را بنوشتم، آن شخص گفت: والله نامة تو را مطالعه نکردم و نخواندم. گفت: اي نادان پس اين را که مي‌گويي از کجا مي‌گويي».

♦️همينطور استماع تلفن ديگران نيز خلاف ادب است. پشت در مردم نشستن و آهسته به حرفشان گوش دادن خلاف طهارت است. طوري باشيم که هر که خواهد گو بيا و هر که خواهد گو برو! اين وقت است که حواس از هر چه که زائد بر فهم و ادراک است پاک مي‌شود.

♦️اگر کسي مي‌خواهد در سير علمي و عملي وارد شود بايد به دو مطلب دقت کافي داشته باشد 1-طهارت 2-ادب. انسان بايد بدين دو امرتوجه کامل داشته باشد تا چشم و گوش و همگي اعضاء و جوارح اومودب شده و در مسير تکامل قرار گيرند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:35:00 ب.ظ ]  



  انسان بی شباهت به آب نیست... ...

انسان بی شباهت به آب نیست…

اگر بخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد
باید جریان داشته باشد…
باید پی برخورد با سنگ‌ها و سختی‌ها را به تنش بمالد…
باید شجاعت چشیدن گرم و سّرد روزگار را داشته باشد..

تا باران شود و بر جهان ببارد…
و گرنه کسی که تحمل سختی‌ها را نداشته باشد
همچون آب ساکنی است که صدایش به کسی آرامش نمی‌دهد
با دیگران که کنار نمی‌آید هیچ.
خودش راهم نمی‌تواند نجات دهد..!
مرداب می شود و می‌گندد…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:31:00 ب.ظ ]  



  جای شهدا خالی.... ...

ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ‌ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ بهشت، ﮔﻮﺷﺘﻮ می بُرَم ..
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ …

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ …

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ …

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ …؟
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ..
ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
” ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ “…
حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ … ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..
ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸت در ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ …
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ.

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﻣﺤﻤﺪ! ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ..ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ،
ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ…
ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﻧﺪ ..
ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ:
ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ …..
ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ …؟
ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭ ، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ:
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ ..
ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ …
ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ… ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ…
ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ…
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ…
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ…
ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ …
ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ …
ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..
ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ

???? ﺟﺎﯼ ” ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ” ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋا ﮐﻨﯿﺪ .
و در آخر دعاکنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم.

????جای “شهید حاج حمید تقوی” خالی که با توجه به درجه و مقامش در سپاه پاسداران ، با کمال تواضع در نوشته های خود مینویسد ( هیچ اگر هیج هست من سایه ی هیچ هم نیستم)

????شادی روح شهدا امام شهیدان وشهدای مدافع حرم وگمنام صلوات????.
دعای زیبای شهید چمران:

آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند!
آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند!
آنان که به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند!
و ც که به من خوبی کردند به من مهر و وفا و دوستی آموختند..

پس خدایا..
به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند؛
خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما…
????
????همیشه با خدا بمان
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:27:00 ب.ظ ]  



  امام زمان.عج.در کجای زندگی ما قرار دارد؟؟؟؟ ...

????امام زمان علیه السلام در کجای زندگی ما قرار دارد؟؟؟????

???? ???? ????

امام زمان (علیه السلام) در كجای زندگی ما قرار دارد؟ متن یا حاشیه؟ متاسفم که بگویم حتی در حاشیه ی زندگی برخی از ما نیز حضور آقا لمس نمی شود .اگر یك بار كسی، من و شما را به خانه ی خویش دعوت كند و بر سر سفره ی خود بنشاند و به اصطلاح نمك گیرمان كند سعی می كنیم به هر نحو ممكن این محبت را تلافی كنیم . چگونه است كه عمری، خود به همراه خانواده و بستگان و هموطنان و هم نوعان وهمه ی مخلوقات خدا، مهمان خوان كرم امام عصریم؛ ولی حق نمك را ادا نمی كنیم؟!
همینی که امام زمان هر روز صبح و شب برای شیعیانش دعا میکنه و از خدا برای ما طلب استغفار میکنه از خدا میخواد که گناه ما رو ببخشه این یعنی چی؟ نمک گیر کرده ما رو دیگه . ما نمک گیر حضرت شدیم. اونوقت نباید جبران کنیم؟ نباید ما هم قدمی برداریم؟
 واقعا جای امام عصر (علیه السلام) در زندگی فردی و اجتماعی ما خالی است!

????✨اگر چند سال باران نبارد و خشک سالی مزارع و کشتزارها و دام ما را تهدید کند، حاضریم سر و پا برهنه، به بیابان رویم و با دل شکستگی، نماز بخوانیم و دعا کنیم؟هر چند با اندک احتمالی به آمدن باران. آیا شایسته نیست دوازده قرن غیبت- که خشک سالی معنوی و قحطی دیانت را به دنبال داشته و سعادت دنیا و آخرت ما را تهدید کرده و دین نگه داشتن (یعنی از جهنّم رستن) را هم چون گرفتن آتش در کف دست مشکل ساخته است- ما را برای نماز جهت طلب ظهور و تعجیل فرج، به دشت ها و صحراها بکشاند؟ این کاری بود که بنی اسرائیل کردند و جواب گرفتند. پیر و جوان و زن و بچه به بیابان رفتند و یک پارچه خلاصی خود را طلب کردند و خداوند متعال نیز صد و هفتاد سال از باقی مانده ی عذاب آن ها را بخشید.

✔برگرفته از: کتاب ” آشنایی با امام عصر" نوشته ی دکتر علی هراتیان

???????????? ???? ???? ???? ????????????

⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:25:00 ب.ظ ]  



  مدیون شهیدان هستیم.... ...

, یادتان هست همه عین برادر بودند…
تاجر و کارگر انگار برابر بودند…؟

یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود…
عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجابود…؟

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند…
سینه چاک سخن پیر جماران بودند…؟

یادتان هست که میگفت اگر پُرباریم…
همه را ازنمک ماه محرم داریم…؟

یادتان هست که ازحیله دشمن میگفت…
یادتان هست که ازپیله دشمن میگفت…؟

گفت دلداری دشمن دلتان را نبرد…
مثل طوفان زده ها، حاصلتان را نبرد…!

جنگ، جنگ است فقط رنگ عوض میگردد…
نقشه ها درپی هرجنگ عوض میگردد…!

جنگ آنروز اگر موشکی و سرکش بود…
آتش فتنه امروز پر از ترکش بود…!

جنگ امروز، به دنبال اصول دین است…
این همان زخم قدیمیست، ببین چرکین است…!

چشم واکن اخوی، خوب ببین یارکجاست…
نخل بسیار، ولی میثم تمارکجاست…؟

اَیْنَ عمار کجایید جوانان وطن…؟
اَیْنَ عمار بیایید جوانان وطن…!

مامحال است که از بیعتمان برگردیم…
تاکه مثل پسرفاطمه بی سر گردیم…!

بعداز شام سیه بال، سحر می آید…
یوسف گم شده، دارد زسفر می آید…!

یادتان هست که مدیون شهیدان هستیم…؟
اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم…!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:18:00 ب.ظ ]  



  تخففوا تلحقوا..... ...

تخففوا تلحقوا
سبک بار شوید تا برسید
خطبه۲۱

##قیمه کل امری مایحسنه.
انسان راآن بهاست ک دردیده اش زیباست وبدان نیک داناست.
حکمت۸۱
ازان جهت پنهانی ک در نهایت پیدایی,,
ازشدت ظهورت درخفایی

خطبه۸۷.در مورد عالم نادان

یخط_روضه:

حسنی ها همگی ،حسرت سیلی دارند …!

که به جای خودشان ، خورد به عزیز دلشان…!
غریب آقام امام حسن (ع)

????سالها از عاشورا گذشته است اما هنوز حکومت کره زمین درکف یزیدیان است و تا آنگاه که حکومت درکف یزیدیان باشد،داغ کربلا تازه است و با گذشت زمان التیام نمی یابد.نماز را باید به جانب قبله گذارد و اکنون قبله نیز در کف حرامیان است و آنان که اهل نماز نیستند،نماز را بهانه حاکمیت خویش،کرده اند.پس تا آن روز که قبله ازسیطره اهل باطل خارج شود،باید نماز را در جبهه خواند و این نمازحقیقی است.

“شهیدسیدمرتضی آوینی”

گل نرگس بخدا یک دل پرغم داری؛
بیشتر ازما، توخودت شوق محرم داری؛
کربلا،مکه،نجف،کوی منایاعرفات؛
آه…امسال کجاخیمه ی ماتم داری؛
بخدامن به تو و گریه ی تو حساسم؛
نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم؛
خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها؛
می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما.
***اللهم عجل لولیک الفرج***

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[دوشنبه 1395-05-04] [ 04:17:00 ب.ظ ]  



  راه های قرب ونزدیک شدن به امام زمان.عج..... ...

???? راه های قرب و نزدیک شدن به امام زمان عجل الله

????1. معرفت و شناخت در حد امكان، از آن چهارده نور تابناك خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- .

????2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.

????3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم.

????4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.

????5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در غربت او.

????6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان كه در توقیع شریف فرمودند: و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلك فرجكم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید كه همانا آن(دعا كردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما است.»[1]

????7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .

????8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود مقدس و مبارك.

????9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه كبیره و نماز شب كه همانا استمرار بر آن‌ها،آثاری بس شگفت‌انگیز دارد.

????10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیه‌ای كه در خصوص آن بزرگوار وارد گردیده است.

????11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل در ظهور آن حضرت.

????12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ علیه السّلام ـ و عمه‌اش زینب-علیها السلام-.

????13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن حضرت و احترام گذاشتن به آن‌ها.

????14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشكلات دوستان آن بزرگوار.

ازخداوند متعال میخواهیم توفیق درك انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و نیز زیارت آن حضرت را به ما آن عنایت فرماید و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن حضرت مقرر گرداند

منبع:

????[1] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:57:00 ب.ظ ]  



  خراب کردیم..... ...

⬅️ به یاد تخریب قبور مطهر اهل بیت علیهم السلام که می‌افتیم بی اختیار، وجودمان آتش می‌گیرد.

⬅️ نالان می‌شویم و آرزو می‌کنیم کاش می‌توانستیم برایشان گنبد و بارگاهی بسازیم.

⛔️ اما متاسفانه عمری است که کلمات و سیره آن‌ها را در زندگیمان خراب کردیم.

⬅️ نه آتش می‌گیریم نه برای غربتشان کاری می‌کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[یکشنبه 1395-05-03] [ 12:36:00 ب.ظ ]  



  چرا برای امام زمان.عج.باید صدقه گذاشت؟؟؟؟؟ ...

⛅????وقتی آقا بدنیا آمدند،ابلیس فریادبلندی به آسمان کشید…که تا آن زمان این طورفریادنزده بود.

????همه فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند.

ابلیس گفت:

آخرین حجت خدابدنیا آمد با ظهوراومرگ میرسد،

هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند،یکی گفت درکودکی اورابکشیم.

ابلیس:اگراورابکشیم خودمان هم نابودمیشویم ( لولاالحجه لساخت الارض باهلها)….

وبه نتیجه نرسیدندتصمیم گرفتندکه سلامتی حضرت رابه خطربیندازند

هر روزه نه تنهامن نوعی باعث آزردگی قلب نازنینش میشوم،که شیاطین هم دست به دست هم داده اند تاسلامتی آن مهرعالم آرا رابه خطربیندازند
بخوانید دعای فرج آقا امام زمان
وبرای سلامتیشون صدقه بدید

????????منتهى الامال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 18.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:30:00 ب.ظ ]  



  آزادی....آزادی....آزادی.... ...

.در تهران یکی
میگفت: خوش به حال مسافرکش های میدان آزادی…!
.
.
که آزادانه فریاد میزنند:
آزادی!
آزادی!
آزادی!
.
.
و عابران خسته می پرسند:
-آزادی چند؟
.
.
من عابری را دیدم که از راننده سؤال کرد:
- آزادی کجاست؟!
و راننده با لحنی معنادار گفت:
-رد کردی؛ ” آزادی قبل از انقلاب بود! “
.

و من به او گفتم:
آری؛
از “غرب” که به میدان آزادی نگاه کنی٬
آزادی قبل از انقلاب است!
.
ولی از “میدان امام حسین(ع)” که به آزادی نگاه کنی٬ می بینی که آزادی٬ درست “بعد از انقلاب” قرار دارد…
.
.

پس بنگر که در کدامین سو ایستاده ای؛
.
طرف امام حسین(علیه السلام)
.
یا طرف غرب…؟!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:27:00 ب.ظ ]  



  وضعیت مردم درآخرالزمان(مرحوم حاج آقادولابی) ...

ﺍﺯﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود
ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ.ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ
ﺍﻣﺎﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭﺷﺮﺍﺭﺕ
ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﺍﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎﺑﯿﺎ
ﭘﺴﺮﺳوﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد
ﺍﻣﺎﭘﺴﺮﭼﻬﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ
ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن
ﭘﺪﺭﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ.
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ????
ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ! ↩ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ☜ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ، ✘ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ✔و عده ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمیکنند ????ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭﻋَﺠِّﻞْ ﻓَﺮَﺟَﻬُﻢْ????(دل به دنیاآمده که گاه رفتن است)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:26:00 ب.ظ ]  



  چرا با شنیدن نام قائم از جا برمیخیزیم؟؟!!... ...

چرا با شنیدن نام(قائم) از جا برمیخیزیم؟

میرزای نوری میگوید:وقتی نام حضرت حجه بن الحسن در مجلس امام رضا برده شد،آن حضرت از جای برخاست و دو دست مبارکش را روی سر گذاشت و فرمودند:(اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه).
از امام صادق سؤال شد که چرا هنگام شنیدن نام امام زمان از جای خود برمیخیزیم؟ حضرت فرمودند:چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. و امام از شدت محبتی که به دوستان خود دارد هر زمان که شخصی او را یاد کند ، نگاهی به او مینماید و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر و عطوفت نگاه میکند،پس از جای بر میخیزد و از خدا تعجیل فرج ایشان را میخواهد.
هر دو از منتخب الأثر،ص۵۰۵
اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:23:00 ب.ظ ]  



  فتأمل التماسا.... ...

یکی از دوستان طلبه می گفت:

برای تبلیغ به روستایی رفته بودم ،پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری بود‌، نقل‌ میکرد:‌‌‌‌‌‌

پیرمرد می گفت:
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت واوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر داشتم‌.
این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی ، خرگوشی ، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌.
اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌.
ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا” مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند.
یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌.
روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.»

نتیجه اخلاقی

این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: 1.درندگی 2وحشی‌بودن‌
و3 حیوانیت
‌شناخته‌میشود‌!
اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران ‌نماید.
‌اما‌ ما بنی ‌بشر ،‌ که‌ عنوان خلقت ‌احسن ‌و کرامت ‌الهی عقل‌ را یدک ‌میکشیم‌، سالها است‌ سر سفره‌ خداییم ‌و با همان‌ نعمت های ‌خدادادی، در مقدس ترین ‌زمان ها ‌و مکان ها ‌به‌ جنگ‌ او‌ می رویم‌.

نمک ‌میخوریم و ‌نمکدان ‌می شکنیم‌.

چنین‌ کاری‌ خیانت‌ است و سبب ‌می شود‌ ، نعمت ‌خدا از ما زائل‌ گردد. ‌درآخرت ‌هم‌ عقاب ‌خاص ‌خود را دارد‌.

پیامبر(ص)‌ فرمودند:
هر گاه‌ خیانت ها ظاهر گشت برکات از بین می رود

منبع :
گسترش برکت ورزق - حبیب الله تقیان-

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:21:00 ب.ظ ]  



  سبدکالایی معنوی در راه است.... ...

این سبد شامل :
.
.
1_ غیرت اباالفضل(علیه السلام) برای مردان خانواده

2_ عفت فاطمه(سلام الله) برای زنان خانواده

3_ عزت یوسف(علیه السلام) برای پسران خانواده

4_ حیای زینب(سلام الله) برای دختران خانواده

آیا شما شامل گرفتن این سبد کالا میشوید؟؟؟
برای کسب اطلاع از مشمولیت تان فقط 2دقیقه باخود خلوت کنید فقط دو دقیقه …

داریم چه کار می کنیم ….

چه زندگیی داریم …

نمازامون سر وقته …

اصلا. می خونم …

بازم چه رویی داریم ما همه چی هم از خدا می خوایم …

چه قدر به فکر امام زمانمونیم ….

باهاشیم یا بر علیهش کار می کنیم …

اگه بمیریم دیگه تمومه ها ، برگشت نداره بخدا …

آماده رفتن هستیم ؟

با کیا در ارتباطیم …

با خدا یا ناموس مردم …

التماس فرج وشهادت…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:18:00 ب.ظ ]  



  بدخلقی فشار قبر می آورد!!... ...

به رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ فوت كرده. پيغمبر صلي الله عليه و آله با اصحابشان از جاي برخاسته، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالي كه خود نظارت مي فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و كفن، او را در تابوت گذاشته و براي دفن حركت دادند.
در تشييع جنازه او، پيغمبر صلي الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مي كرد. گاهي طرف چپ و گاهي طرف راست تابوت را مي گرفت، تا نزديكي قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللي ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند:
- من مي دانم اين قبر به زودي كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كاري كه بنده اش انجام مي دهد محكم باشد.
در اين هنگام، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت:
- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
- مادر سعد! ساكت باش! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مي باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم كه همراه پيغمبر صلي الله عليه و آله بودند، عرض كردند:
يا رسول الله! كارهايي كه براي سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگري تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاي برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد.
رسول خدا فرمود:
ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروي كردم.
عرض كردند:
گاهي طرف راست و گاهي طرف چپ تابوت را مي گرفتيد!
حضرت فرمود:
چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مي گرفت من هم مي گرفتم!
عرض كردند:
- يا رسول الله صلي الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مي فرماييد سعد را فشار قبر گرفت؟
حضرت فرمود:
- آري، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:11:00 ب.ظ ]  



  خاصیت بوییدن گل نرگس از زبان امام رضا.ع. ...

امام رضا(ع) می فرمایند:

ازبوییدنِ گل نرگس غفلت نکنید.
هر روز گلِ نرگس را ببویید.
چنانچه میسّر نشد،هفته ای یک بار …
نشد،ماهی یک ‌بار…
نشد،سالی یک ‌بار…
و حدّاقل در طولِ عمرتان حتماً یک ‌بار بویِ گل نرگس را
استشمام کنید
زیرا در بدن رگی ست که انسان را دچار افسردگی می‌کند و بوی گل نرگس از بین برنده و درمان افسردگی است.
پيامبر خدا(ص) می فرمایند:
گل نرگس را ببوييد هر چند در روز يک بار….
هرچند در هفته يک بار…
هر چند در ماه یک بار…
هرچند در سال يک بار…
و هر چند در همه یِ عمر یک بار
چرا كه در قلب هسته اى از ديوانگى،جذام و پيسى وجود دارد.
و بوییدنِ گلِ نرگس،آن را دور می كند…!
و اینک تحقیقات علمی بعد از 1400سال:
“گلِ نرگس کلید درمانِ افسردگی”
????????????????????????????????
آری پس عجیب نیست
چون ما هم گل نرگسی را میشناسیم که شکفتنش دیدنش بوییدنش…..
درمان همه ی دردهاست کلید همه ی قفلهاست شادی همه ی دلهاست ………..
پس کجایی گل نرگس….

????اللهم عجل لولیک الفرج ????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[شنبه 1395-05-02] [ 01:54:00 ب.ظ ]  



  فلسفه حرام بودن نگاه به جنس مخالف..... ...

سؤال :
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

پاسخ :

نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!

4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
در نظر دیگران خوار می گردی.!

6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
ایمانت ضعیف می شود.!

7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
دچار گناه میشوی.!

لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

“"نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار"”

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:51:00 ب.ظ ]  



  جمله ای زیبا از مولایم علی.ع. ...

نه سفیدی بیانگر زیبایی است..
و نه سیاهی نشانه زشتی..
..کفن سفید اما ترساننده است
و کعبه سیاه اما دوست داشنتی است.. انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش…. قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش الله گلایه کنی..
… نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش
انسان بزرگ نمیشود ، جز به وسیله ی فكرش ، شریف نمیشود ، جز به واسطه ی رفتارش ، و قابل احترام نمیگردد ، جز به سبب اعمال نیكش……
…تقدیم به كسانی که شایسته ی احترامند…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:44:00 ب.ظ ]  



  معرفی کتاب..... ...

????معرفی یک دوست خوب

????روایت یه زندگی لحظه ب لحظه


⚜نه آبی نه خاکی⚜

????روایت زندگی لحظه ب لحظه در جبهه شهید سعیدمرادی با قلم خود شهید.????

این کتاب زندگی خودشهیدمرادی هستش ک بعداز ۱۰سال بعد از پیداشدن پیکر شهیددفترچه زیر خاک پیدا شده و توسط علی موذنی ازنویسندگان بزرگ کشور ب چاپ در امده.

????دراین کتاب با روایت خیلی غریب و نشنیده مواجه میشوید.و شاه کلید این کتاب اخرین برگ خاطرات شهید است …

????گذراندن اوقاتی در رمضان را با این کتاب خالی از لطف نیست.

✅ گذری ب این کتاب:

????به یابنده ای ک این دفترچه را پیدا می کنی,اگر مردی,آن را به یکی از نشانی های زیر برسان.
اگر هم مرد نیستی ,که یک فکری هم به حال نامردی خودت بکن❕

????????????????????????????????????????????

چاپ دوازدهم۱۳۹۳
انتشارات سوره مهر
قیمت۹۹۰۰تومان
مرکز پخش:۶۶۴۶۰۹۹۳
وجهت تهیه میتوانید ب پاتوق کتاب واقع در ایلام مراجعه کنید.
۰۹۱۹۹۲۷۷۵۵۶

????????????????????????????????????????
التماس دعا…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:41:00 ب.ظ ]  



  تذکری برای بصیرت... ...

اگر نور چراغ، به راهت بتابد،صراط مستقیم را خواهی یافت????
اما اگر به چشمت بتابد کورت میکند???? وراه را گم خواهی نمود.????
در فضای غبارآلود فتنه، اگر پشت سر ولایت حرکت کنیم، موضع گیری درست و بموقع خواهیم داشت.✅
اما اگر در مقابل ولایت بایستیم، بیراهه خواهیم رفت.
مبادا نور ولایت کورمان کند ‼️

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:38:00 ب.ظ ]  



  حرف های بحق مولایم علی.ع. ...

✭ حکمت وزیدن باد
رقصاندن شاخه‌ها نیست؛
امتحان ریشه‌هاست ” …

«مولا علی سلام الله علیه»

این روزها، مولایم
باد که نه، طوفان به پا شده است …

طوفانی که بود و نبودم را دارد با خود می‌برد،
ایمان من که ریشه‌ای ندارد،
شاخه‌های پریشان را،
خودت پناه باش …

شاخه‌هایی که ریشه‌ی محکم ندارند،
مگر جز چنگ زدن به ریسمانی مطمئن
چاره‌ای دارند؟

و انت حبل الله المتین….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:37:00 ب.ظ ]  



  نمیدانم چرا نمیایی غریب قصه ها.... ...

غریب قصه ها
غصه ات فراموشم شده …
فراموشیم دلیل گناه است
وگرنه چه دلیل دارد که فراموشت کنم …
نمیدانم چرا
سرم داد نمیزنی
نمیگویی
بیمعرفت !چرا فراموشم کرده ای
نمیدونم چرا
سیلی بر گونه های شرمگینم نمیزنی و بگویی
آدم عاقل …حواست کجاست …
چرا برای تنهاییت به من اخم نمیکنی
چرا ؟؟؟
میدانم
تو مرا با قلبم میخواهی
افسوس که من با زبان تو را میخواهم …
غرق در گناهانم
ولی میگوییم
اللهم عجل لولیک الفرج
چه رویی دارم من …
شانه به شانه گناه راه میروم
در حالی که امامم شانه به شانه ی
تنهایی راه میرود …
غصه ام را نخور
من از آنجا بدبختم که منتظر 313
نفر هستم
در حالی که خودم قدمی بر نمیدارم
که جز آن ها باشم …
من برای تو هیچ نکردم
ولی تو برای من همه کار کرده ای …
ببخشم که سر در لانه ی زنبور کرده ام ونیش گناهان را به لذت بی تو بودن ترجیح دادم …
ببخشم …

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:35:00 ب.ظ ]  



  سرانجام هلاکت برای طالب علم؟؟؟!!!!! ...

سرانجام هلاکت برای طالب علم؟؟؟
????????????

رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم
می فرمایند :
من طلب العلم ریاء و سُمعَه یرید به الدنیا نزع الله برکته و ضیق علیه معیشته و وکله الله الی نفسه و من وکله الی نفسه هلک .

کسی که علم را برای ریا و سمعه بجوید و با آن دنیا را بخواهد، خداوند برکتش را از وی بر می کند و نیازهای زندگیش را بر او تنگ می کند و او را به خودش وا می گذارد و کسی که خداوند او را به حال خودش واگذارد هلاک می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:31:00 ب.ظ ]  



  سرانجام هلاکت برای طالب علم؟؟؟!!!!! ...

سرانجام هلاکت برای طالب علم؟؟؟

رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم
می فرمایند :
من طلب العلم ریاء و سُمعَه یرید به الدنیا نزع الله برکته و ضیق علیه معیشته و وکله الله الی نفسه و من وکله الی نفسه هلک .

کسی که علم را برای ریا و سمعه بجوید و با آن دنیا را بخواهد، خداوند برکتش را از وی بر می کند و نیازهای زندگیش را بر او تنگ می کند و او را به خودش وا می گذارد و کسی که خداوند او را به حال خودش واگذارد هلاک می شود.

????بحارالأنوار، ج ۷۷،ص۱۰۰.

@Talabekamel

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:29:00 ب.ظ ]  



  شاخصه های یک مدیر موفق استانی ...

شاخصه های یک مدیر موفق استانی:

????ما و شما به عنوان اشخاصی که سردمدار حرکت علمی، ایمانی و تهذیبی حوزه ها هستیم، باید سرآمد در اخلاق، ادب، معرفت و ارزش های متعالی دینی بوده و باید به آنچه می دانیم و می گوییم، عمل کنیم.

????مدیری که فقط شأن اداری و سازمانی داشته و با عزل و نصب، جایگاهی به او داده یا گرفته می شود، او مدیر نیست؛ مدیر کسی است که اگر مدیر هم نباشد، سرآمد اخلاق و ادب باشد.

????مدیریت حوزه باید همراه با تدریس و تحقیق باشد، شرط ما در جامعه المصطفی برای مدیران اعزامی به خارج از کشور، تدریس و تحقیق بود تا کاروانی که مقرر شد پشت سر آنان حرکت کنند، مدیریت علمی، تدریس و تحقیق را فرا بگیرند.

????مدیر در حوزه باید مشاور عالی مجموعه باشد، شأن مشاوره، اقتضای بسیاری از امور را داشته و یک مدیر باید مجهز به آگاهی های بسیاری اعم از تاریخی، تربیتی، علمی، روانشناسی و … باشد.

????شأن مشاوره، اقتضای فکر، مطالعه و تدبیر دارد و مدیران مدارس علمیه شما، باید بهترین مشاور برای طلاب باشند.
آگاهی به رموز و اسرار طلبگی و همچنین آگاهی از تاریخ روحانیت برای مدیران بسیار مهم است، این آگاهی ما را با اسرار حوزه آشنا نموده و مسلح خواهد کرد.

????مدیران باید بر پرورش طلاب حساس باشند، یک مدیر باید نسبت به تربیت یک بعدی و کاریکاتوری طلبه حساس باشد؛ چراکه طلاب باید در ابعاد علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی به صورت جامع و متوازن رشد نمایند.
از توفیقات مدیران ما این است که بتوانند ارتباط مناسب با طلاب برقرار کنند؛ چراکه اثرات تربیتی بالایی برای طلبه خواهد داشت.

????مدیر باید پناهگاه معیشت طلاب باشد؛ به این معنا که معیشت را همراه با ارزش قناعت و عزت نفس جمع کند. نگاه کلان و راهبردی به مقوله حوزه یکی از مهمترین کارهاست که باید انجام شود؛ چراکه امروز کاستی هایی وجود دارد که باید برطرف گردد.

????مشارکت طلبه و استاد در فعالیت های مدارس علمیه از دیگر نکاتی است که باید به آن توجه گردد. راه اندازی شوراهای علمی و تهذیبی در مدارس از ضروریاتی است که بر غنای فعالیت مدرسه می افزاید.
شناخت انقلاب و انقلابی بودن مدیران، از نکات قابل توجه است که انقلابی بودن حوزه را بیمه خواهد کرد.

????حوزه های ما سنت های مهمی در آموزش، تحقیق ، پژوهش، اخلاق، مدیریت، معیشت و حوزه داشته است که باید آن را شناخت و تقویت کرد؛ البته قائل به نوسازی هستیم؛ اما باید سنت های اصیل را ابقاء کرد.

????مدیران باید نورافشانی کرده و ملجأ و پناهگاهی برای مردم باشند، زیرا حوزه مرکز علمی سکولار و بریده از جامعه نیست؛ بلکه در تاریخ ریشه دارد که عالمان آن بر محیط پیرامونی خود اثر گذاشته و حاملان ارزش های الهی بودند و این همان چیزی است که رهبری معظم و مراجع عظام تقلید بر آن تأکیددارند…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:24:00 ب.ظ ]  



  شاخصه های یک مدیر موفق استانی ...

شاخصه های یک مدیر موفق استانی:

????ما و شما به عنوان اشخاصی که سردمدار حرکت علمی، ایمانی و تهذیبی حوزه ها هستیم، باید سرآمد در اخلاق، ادب، معرفت و ارزش های متعالی دینی بوده و باید به آنچه می دانیم و می گوییم، عمل کنیم.

????مدیری که فقط شأن اداری و سازمانی داشته و با عزل و نصب، جایگاهی به او داده یا گرفته می شود، او مدیر نیست؛ مدیر کسی است که اگر مدیر هم نباشد، سرآمد اخلاق و ادب باشد.

????مدیریت حوزه باید همراه با تدریس و تحقیق باشد، شرط ما در جامعه المصطفی برای مدیران اعزامی به خارج از کشور، تدریس و تحقیق بود تا کاروانی که مقرر شد پشت سر آنان حرکت کنند، مدیریت علمی، تدریس و تحقیق را فرا بگیرند.

????مدیر در حوزه باید مشاور عالی مجموعه باشد، شأن مشاوره، اقتضای بسیاری از امور را داشته و یک مدیر باید مجهز به آگاهی های بسیاری اعم از تاریخی، تربیتی، علمی، روانشناسی و … باشد.

????شأن مشاوره، اقتضای فکر، مطالعه و تدبیر دارد و مدیران مدارس علمیه شما، باید بهترین مشاور برای طلاب باشند.
آگاهی به رموز و اسرار طلبگی و همچنین آگاهی از تاریخ روحانیت برای مدیران بسیار مهم است، این آگاهی ما را با اسرار حوزه آشنا نموده و مسلح خواهد کرد.

????مدیران باید بر پرورش طلاب حساس باشند، یک مدیر باید نسبت به تربیت یک بعدی و کاریکاتوری طلبه حساس باشد؛ چراکه طلاب باید در ابعاد علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی به صورت جامع و متوازن رشد نمایند.
از توفیقات مدیران ما این است که بتوانند ارتباط مناسب با طلاب برقرار کنند؛ چراکه اثرات تربیتی بالایی برای طلبه خواهد داشت.

????مدیر باید پناهگاه معیشت طلاب باشد؛ به این معنا که معیشت را همراه با ارزش قناعت و عزت نفس جمع کند. نگاه کلان و راهبردی به مقوله حوزه یکی از مهمترین کارهاست که باید انجام شود؛ چراکه امروز کاستی هایی وجود دارد که باید برطرف گردد.

????مشارکت طلبه و استاد در فعالیت های مدارس علمیه از دیگر نکاتی است که باید به آن توجه گردد. راه اندازی شوراهای علمی و تهذیبی در مدارس از ضروریاتی است که بر غنای فعالیت مدرسه می افزاید.
شناخت انقلاب و انقلابی بودن مدیران، از نکات قابل توجه است که انقلابی بودن حوزه را بیمه خواهد کرد.

????حوزه های ما سنت های مهمی در آموزش، تحقیق ، پژوهش، اخلاق، مدیریت، معیشت و حوزه داشته است که باید آن را شناخت و تقویت کرد؛ البته قائل به نوسازی هستیم؛ اما باید سنت های اصیل را ابقاء کرد.

????مدیران باید نورافشانی کرده و ملجأ و پناهگاهی برای مردم باشند، زیرا حوزه مرکز علمی سکولار و بریده از جامعه نیست؛ بلکه در تاریخ ریشه دارد که عالمان آن بر محیط پیرامونی خود اثر گذاشته و حاملان ارزش های الهی بودند و این همان چیزی است که رهبری معظم و مراجع عظام تقلید بر آن تأکیددارند…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:18:00 ب.ظ ]  



  ۳۰ ویژگی افراد توانا...... ...

???? 30 ویژگی افراد توانا ????

۱-وقت ندارند بر علیه کسی، کاری انجام دهند؛
۲-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند؛
۳-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند؛
۴-وقت ندارند که دروغ بگویند؛
۵-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویت‌بندی شده دارند؛
۶-تفاوت‌های انسانها را می‌ستایند؛
۷-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند؛
۸-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند؛
۹-بد بودن بعضی انسانها را، عادی می‌دانند؛
۱۰-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط‌ اند؛
۱۱-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند؛
۱۲-کارآمدی را بر مساوات ترجیح می‌دهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است؛
۱۳-کارآمدی را نتیجۀ رقابت می‌دانند؛
۱۴-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند؛
۱۵-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند؛
۱۶-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند؛
۱۷-دائما در حال گسترش شعاع شبکه‌های ارتباطی خود هستند؛
۱۸-بعد از شش ماه که آنها را می‌بینید، بهتر شدن آنها را متوجه می‌شوید؛
۱۹-اطرافشان، مملو از افراد تواناست؛
۲۰-میلی‌متری مراقب سخنانشان هستند؛
۲۱-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است؛
۲۲-یک تا صد هر مسئله ای را، دقیق طراحی و مانیتور می‌کنند؛
۲۳-به ندرت از کسی، درخواستی دارند؛
۲۴-اگر لازم باشد، ظرفیت تنها ماندن را دارند؛
۲۵-آنقدر تلاش می‌کنند، درخواب هم اغلب، مسئله حل می‌کنند؛
۲۶-با هر فردی، دوست نمی‌شوند؛
۲۷-وقتی با فردی آشنا می‌شوند می‌پرسند: چه کتابی این روزها می‌خوانید؟
۲۸-سلول‌های مغزشان، فرصت استراحت ندارند؛
۲۹-شناخت عمیقی از طبع بشر دارند؛
۳۰-سؤالاتشان از پاسخ‌هایشان به مراتب مهم‌تر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:16:00 ب.ظ ]  



  ۳۰ ویژگی افراد توانا...... ...

???? 30 ویژگی افراد توانا ????

۱-وقت ندارند بر علیه کسی، کاری انجام دهند؛
۲-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند؛
۳-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند؛
۴-وقت ندارند که دروغ بگویند؛
۵-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویت‌بندی شده دارند؛
۶-تفاوت‌های انسانها را می‌ستایند؛
۷-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند؛
۸-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند؛
۹-بد بودن بعضی انسانها را، عادی می‌دانند؛
۱۰-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط‌ اند؛
۱۱-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند؛
۱۲-کارآمدی را بر مساوات ترجیح می‌دهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است؛
۱۳-کارآمدی را نتیجۀ رقابت می‌دانند؛
۱۴-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند؛
۱۵-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند؛
۱۶-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند؛
۱۷-دائما در حال گسترش شعاع شبکه‌های ارتباطی خود هستند؛
۱۸-بعد از شش ماه که آنها را می‌بینید، بهتر شدن آنها را متوجه می‌شوید؛
۱۹-اطرافشان، مملو از افراد تواناست؛
۲۰-میلی‌متری مراقب سخنانشان هستند؛
۲۱-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است؛
۲۲-یک تا صد هر مسئله ای را، دقیق طراحی و مانیتور می‌کنند؛
۲۳-به ندرت از کسی، درخواستی دارند؛
۲۴-اگر لازم باشد، ظرفیت تنها ماندن را دارند؛
۲۵-آنقدر تلاش می‌کنند، درخواب هم اغلب، مسئله حل می‌کنند؛
۲۶-با هر فردی، دوست نمی‌شوند؛
۲۷-وقتی با فردی آشنا می‌شوند می‌پرسند: چه کتابی این روزها می‌خوانید؟
۲۸-سلول‌های مغزشان، فرصت استراحت ندارند؛
۲۹-شناخت عمیقی از طبع بشر دارند؛
۳۰-سؤالاتشان از پاسخ‌هایشان به مراتب مهم‌تر است./نکات مدیریت وبرنامه ریزی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:13:00 ب.ظ ]  



  ۳۰ ویژگی افراد توانا...... ...

???? 30 ویژگی افراد توانا ????

۱-وقت ندارند بر علیه کسی، کاری انجام دهند؛
۲-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند؛
۳-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند؛
۴-وقت ندارند که دروغ بگویند؛
۵-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویت‌بندی شده دارند؛
۶-تفاوت‌های انسانها را می‌ستایند؛
۷-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند؛
۸-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند؛
۹-بد بودن بعضی انسانها را، عادی می‌دانند؛
۱۰-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط‌ اند؛
۱۱-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند؛
۱۲-کارآمدی را بر مساوات ترجیح می‌دهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است؛
۱۳-کارآمدی را نتیجۀ رقابت می‌دانند؛
۱۴-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند؛
۱۵-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند؛
۱۶-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند؛
۱۷-دائما در حال گسترش شعاع شبکه‌های ارتباطی خود هستند؛
۱۸-بعد از شش ماه که آنها را می‌بینید، بهتر شدن آنها را متوجه می‌شوید؛
۱۹-اطرافشان، مملو از افراد تواناست؛
۲۰-میلی‌متری مراقب سخنانشان هستند؛
۲۱-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است؛
۲۲-یک تا صد هر مسئله ای را، دقیق طراحی و مانیتور می‌کنند؛
۲۳-به ندرت از کسی، درخواستی دارند؛
۲۴-اگر لازم باشد، ظرفیت تنها ماندن را دارند؛
۲۵-آنقدر تلاش می‌کنند، درخواب هم اغلب، مسئله حل می‌کنند؛
۲۶-با هر فردی، دوست نمی‌شوند؛
۲۷-وقتی با فردی آشنا می‌شوند می‌پرسند: چه کتابی این روزها می‌خوانید؟
۲۸-سلول‌های مغزشان، فرصت استراحت ندارند؛
۲۹-شناخت عمیقی از طبع بشر دارند؛
۳۰-سؤالاتشان از پاسخ‌هایشان به مراتب مهم‌تر است./نکات مدیریت وبرنامه ریزی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:10:00 ب.ظ ]  



  اول مردادسالروز شهادت دانشمند هسته ای ایلامی..... ...

اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای ایلامی گرامی باد…داریوش رضائی نژاد اول مرداد سال ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوس اسرائیل(موساد) به شهادت رسید..روحش شاد یادش گرامی راهش پررهرو باد…

✨…الهی که زنده باشی آرمیتا!
“برای آرمیتا که سالهاست به جای” بابا “…با “قاب عکس بابا “درددل می کند!”

☄"روز سیزده رجب دو سال قبل و در همون دیدار تاریخی مردم ایلام با رهبری در حسینیه امام خمینی توی همون ورودی حسینیه و آخرین گیت تفتیش خانم ها متوجه آرمیتا و مادرش شدم…آرمیتا با اون روسری گل گلی ش که لبنانی بسته بود دو تا دستش رو با احتیاط خاصی زیر روسریش گرفته بود انگار یه حجم و شی ء خاصی رو داشت پنهان می کرد!…از کنار هر کدوم از مسئولان بخش خواهران هم که عبور می کرد به سمت داخل و صف اول توی حسینیه همه با یه لبخند گرم و کلی ابراز محبت بدرقه ش می کردن! من هم توی کل این مسیر دیگه جدا کنجکاو شده بودم به مراقبت های خاص آرمیتا از اون حجم و شی ء خاصی که انگار تمام فکر و ذکر آرمیتا شده بود محافظت از اون !! و این رو از نگاه های یه خط در میان آرمیتا به اون و اینکه تحت هر شرایط ترددی هرگز دو تا دستش رو از زیر روسریش بیرون نمی کشید ، به راحتی می شد فهمید!
وسط هم خوانی های مردم توی زمان انتظار حضور حضرت آقا داخل حسینیه من که پیگیر برنامه های داخل حسینیه بودم…دیدم آرمیتا با همون نگاه مضطرب و خاص خیلی آروم اومد سراغ من و پرسید ” پس من کی بالاخره می تونم برم از نزدیک حضرت اقا رو ببینم؟!!"….کمی موندم آخه دیدار صرفا عمومی بود ، پرسیدم خودشون بهت گفتن که می تونی آقارو از نزدیک ببینی؟!!…چیزی نگفت و برگشت پیش مادرش صف اول نشست! من این دفعه هم کلی از نزدیک دقت کردم که ببینم بالاخره سر در میارم ازین چیزی که پنهان کرده زیر روسریش ! ولی نشد! حجمش از زیر روسری شبیه یه عروسک دست ساز ازون “مالوکان” های زمان بچگی نسل ما بود!-استنباط فرضی من-
چند دقیقه گذشت دیدم باز بی تاب بلند شد رفت سراغ یکی دیگه از خواهران ناظر و….

????سخنرانی تموم شد و آرمیتا رو با همون هیات ،حین خروج از حسینیه پیش بخش خواهران بیت دیدم به مادرش گفتم چی شد؟! با یه لبخند پرانرژی گفت :"قرار شد فردا آرمیتا بیاد آقارو ببینه…"….آرمیتا با یه بغض خاصی به مامانش نگاه کرد و گفت :” ولی من می خواستم حتما امروز ببینمش!"…..مادرش هم که انگار می خواست همزمان هم جواب ما رو داده باشه و هم کمی از دل آرمیتا دربیاره با لحن خاص تری خطاب به ما گفت:” آخه این یه هدیه برای روز پدر آماده کرده هرجور شده میخواد با دست خودش بده به حضرت آقا"…!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[جمعه 1395-05-01] [ 11:06:00 ق.ظ ]  



  گذری بر زندگی نامه یک استاد عارف... ...

گذری بر زندگی استاد اعرافی، مدیریت جدید حوزه های علمیه ی کشور

✳️مشخصات فردی:

????نام: علیرضا
????نام خانوادگی: اعرافی
????سال تولد: ١٣٣٨
????نام پدر: محمد ابراهیم
????رتبه علمی: اجتهاد در فقه و اصول(دکتری)
????آخرین درجه تحصیلی: درس خارج
????رشته اصلی: فقه، اصول، فلسفه و عرفان اسلامی
????رشته فرعی: تعلیم و تربیت اسلامی

✳️زندگی نامه:

آیت الله اعرافی به سال ۱۳۳۸ در شهر میبد در استان یزد و درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و تحت تربیت پدری عالم و عامل و مجاهد، که از دوستان نزدیک امام خمینی(ره) بود، و مادری مؤمنه و از نوادگان آیت الله شیخ کاظم ملک افضلی، پرورش یافت.

✳️تحصیلات:
آیت الله اعرافی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی نزد پدر و اساتید دیگر، به سال ۱۳۴۹ به قم هجرت کرد و دروس کلاسیک را پی گرفت و در سال ۱۳۵۰ دروس حوزه را آغاز کرد و‌ با ذوق و ذکاوت ذاتی و تلاش و کوشش تحسین برانگیز، به سرعت دروس مقدماتی و دوره سطح حوزه را به پایان برد، به گونه‌ای که در سال ۱۳۵۶ در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه حاضر شد؛
????ازجمله در درس خارج فقه و اصول، شاگرد اساتیدی چون
آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی حائری(ره)
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره)
آیت الله العظمی وحید خراسانی(دامت برکاته)
آیت الله العظمی جواد تبریزی(ره)
بود
????و در درس تفسیر قرآن
آیت الله میرزا علی مشکینی (ره) و
هیأت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)شرکت جست
????و کتابهای فلسفتا و اقتصادنا شهید صدر(ره) را نزد آیت الله سیدکاظم حائری (حفظه الله)
اسفار اربعه ،برهان شفا،فصول الحکم و تمهید القواعد را نزد آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته)
و بخشی از اسفار را نزد آیت الله شهید مطهری(ره)
و در فراگیری بخش از فلسفه از علامه مصباح یزدی(حفظه الله)
بهره برد
و در تمام این سالها از حضور در پای درس اخلاق، اساتید اخلاق و مجالس اخلاقی آنان غفلت نکرد و بر اساس همان سنت همیشگی حوزه در تحصیل همپای با تهذیب را نصب العین قرار داد و بر محاسبه و مراقبه در گفتار و رفتار و تاسی بر سیره بزرگان در اخلاق به ویژه پدر بزرگوارش کوشید.

✳️حرکت علمی:
در این مسیر عرضه ی دانش، فراگیری زبان های عربی و انگلیسی و مطالعات فراوان ایشان در رشته های ریاضی و فلسفه غرب، علوم انسانی و اجتماعی و کتبی که نوعا در حوزه متداول نبوده است کمک شایانی به او در درک درست از فضای جدید جامعه کرد، با این همه شرکت او در دوره تحقیقاتی تعلیم و تربیت و علوم انسانی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه(پژوهشگاه حوزه و ودانشگاه) او را به رسیدن الگویی در چگونگی برخورد ،نقد و یا گفتگو با مکاتب و اندیشه‌های نوین کمک کرد و از همه مهمتر به شناخت و ارتباط با نسل جدید حوزه و دانشگاه رهنمون ساخت و در طول چهار دهه گذشته همواره با دانشگاههای داخل و خارج در عرصه بین الملل در ارتباط بوده و در دانشگاههای گوناگون تدریس کرده است.
سرانجام این حرکت فرهنگی و اجتماعی او، به جهت دهی مطالعات و پژوهش های کتابخانه ای و میدانی در تعلیم و تربیت رساند و ضرورت و خلاء در این بخش او بر آن داشت که با نوآوری و تطبیق مباحث موجود در کتب قدما با مباحث امروزین به تدریس فقه التربیه پرداخته و در زمینه علوم انسانی و فلسفه ی آن و به ویژه حوزه علوم تربیتی و فلسفه تربیتی، ابواب جدید فقهی از جمله فقه تربیتی، فقه روابط اجتماعی و فقه اخلاق را پایه ریزی کند، به گونه ای که جایزه علوم انسانی کشور به او اعطاء شد.

هم زمان با تبلیغ و تدریس فوق، تدریس اسفار اربعه و خارج فقه و اصول را ادامه داد و در زمره ی اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار گرفت.

آیت الله اعرافی به دلیل مطالعات فراوان در علوم مختلف و مشاهده ی عینی مراکز علمی و حوزوی بسیاری از کشورهای جهان و نیز حضور فعال در همایش ها و کنفرانس علمی و دینی بین المللی در کنار تسلط بر علوم حوزوی و تدریس سطوح عالی حوزه از معدود شخصیت های علمی و دینی است که در دوره ی گذار حوزه های علمیه به مقطعی جدید و ورود انقلاب اسلامی به دهه چهارم، یعنی دهه تقابل و تعامل گفتمان ها، گفتمان ها و پدیده ها و نوفکری، سیاسی و اجتماعی را رصد و آسیب شناسی و فرصت ها و تهدیدها را فهرست می کند. آثار و مسئولیت های علمی و اجرایی آیت الله اعرافی به خوبی بیانگر جایگاه مذهبی، مردمی، علمی و اخلاقی ایشان است به گونه ای که او در عین قرار داشتن در جایگاه یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و ارتباط با فضلاء و روحانیون و بدنه حوزه و مؤسسات علمی،‌ در جایگاه امام جمعه ی قم نیز، ارتباط تنگاتنگی با مردم داشته و در جایگاه ریاست جامعة المصطفی العالمیه یکی از بزرگترین مراکز علمی و پژوهشی جهان اسلام با نخبگان حوزوی و دانشگاهیی ایران و جهان در ارتباط است .

✳️بینش سیاسی و اجتماعی:
????از آنجا که آیت الله اعرافی از نزدیک شاهد مبارزات پدر و حضور مبارزین نهضت اسلامی، در منزل پدری بود، در همان ایام نوجوانی مبارزات خود را پا به پای انقلابیون آغاز کرد؛ به طوری که در سن 16 سالگی دستگیر و محکوم به تحمل زندان شد.
????پس از پیروزی انقلاب نیز، لحظه ای در دفاع از ارزشهای به دست آمده آرام ننشست.
????او در سالهای دفاع مقدس بارها در جبهه های جنگ حضور یافت و مشوق رزمندگان اسلام بود.

✳️ مبانی و دغدغه های سیاسی و اجتماعی ایشان
????تأکید بر ولایت فقیه
????پاسداری از ارزشهای الهی و انسانی به دست آمده از خون شهداء
????احترام به مردم سالاری دینی و قانون و رأی مردم
????رسیدگی به نابسامانی های اجتماعی چون بیکاری و تورم
????رعایت اخلاق و ادب اسلامی در عرصه سیاست و…است…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:02:00 ق.ظ ]  



  معرفی کتاب.... ...

????آنچه باید درباره حوزه علمیه بدانید؛
???? کتاب «حوزه علمیه؛ چیستی، گذشته، حال و آینده» مکتاب «حوزه علمیه؛ چیستی، گذشته، حال و آینده» اثر رئیس جامعه المصطفی چاپ و منتشر شد.

کتاب «حوزه علمیه؛ چیستی، گذشته، حال و آینده»، این کتاب که تدوین و تنظیمِ سخنرانی‌های آیت الله اعرافی مدیر حوزه های علمیه است در 700 صفحه توسط موسسه اشراق و عرفان به زیور طبع آراسته شد.

بر اساس این گزارش: این کتاب از چهار بخش تشکیل شده است که عبارتند از:
بخش اول چیستی حوزه علمیه نام دارد که از مباحثی چون تعریف و ماهیت حوزه علمیه، رسالت و کارکرد حوزه علمیه، تعاملات و ارتباطات حوزه علمیه بحث کرده است. از مباحث قابل اعتنای این بخش، بررسی نقش حوزه عملیه در تمدن‌سازی اسلامی و نقش فرهنگی و سیاسی و اجتماعی است.
بخش دوم به «گذشته حوزه علمیه» پرداخته و حاوی مباحثی است چون: سیر تحولات تاریخی حوزه‌های علمیه، سیر تحولات جغرافیایی حوزه‌ها و ویژگی‌های حوزه در طول تاریخ. از مباحث قابل توجه این بخش، تبیینی است که مولف از سیر تحول علمی حوزه‌های شیعی به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، ارائه کرده است.
بخش سوم بر «وضعیت کنونی حوزه علمیه» تمرکز نموده و حاوی مباحثی است مانند: آسیب‌شناسی حوزه علمیه از منظر نظام مدیریتی، نظام آموزشی، نظام پژوهشی، فرصت‌های پیش‌روی حوزه علمیه در عرصه داخلی و بین‌المللی.
چهارمین بخش، به موضوع «تحول در حوزه علمیه» پرداخته و مولف تلاش کرده «طرح تحول حوزه علمیه» را از منظر خود تبیین نماید و اصول، مبانی، خطوط کلی و برنامه‌های آن را تشریح نماید..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:51:00 ق.ظ ]  



  شیطان هم دنیا راگرفت هم نکاز اول وقت را: ...

یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد.

گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می‌خواهم بروم. هر چه اصرار کردم،
دیدم نمی‌شود و گول شیطان را خوردم و یک قدری که از نماز اول وقت گذشت،
دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تأمل بکنم! و از خرید منصرف شد!!

امیرمومنان فرمودند: اگر مۆمن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می‌دارد.

پروردگار می‌فرماید: چرا این شخص نماز را تند می‌خواند؟!
مگر رفع شداید و حوائج او و قضای حاجات او در دست کسی غیر از من است؟!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:45:00 ق.ظ ]