اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای ایلامی گرامی باد…داریوش رضائی نژاد اول مرداد سال ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوس اسرائیل(موساد) به شهادت رسید..روحش شاد یادش گرامی راهش پررهرو باد…

✨…الهی که زنده باشی آرمیتا!
“برای آرمیتا که سالهاست به جای” بابا “…با “قاب عکس بابا “درددل می کند!”

☄"روز سیزده رجب دو سال قبل و در همون دیدار تاریخی مردم ایلام با رهبری در حسینیه امام خمینی توی همون ورودی حسینیه و آخرین گیت تفتیش خانم ها متوجه آرمیتا و مادرش شدم…آرمیتا با اون روسری گل گلی ش که لبنانی بسته بود دو تا دستش رو با احتیاط خاصی زیر روسریش گرفته بود انگار یه حجم و شی ء خاصی رو داشت پنهان می کرد!…از کنار هر کدوم از مسئولان بخش خواهران هم که عبور می کرد به سمت داخل و صف اول توی حسینیه همه با یه لبخند گرم و کلی ابراز محبت بدرقه ش می کردن! من هم توی کل این مسیر دیگه جدا کنجکاو شده بودم به مراقبت های خاص آرمیتا از اون حجم و شی ء خاصی که انگار تمام فکر و ذکر آرمیتا شده بود محافظت از اون !! و این رو از نگاه های یه خط در میان آرمیتا به اون و اینکه تحت هر شرایط ترددی هرگز دو تا دستش رو از زیر روسریش بیرون نمی کشید ، به راحتی می شد فهمید!
وسط هم خوانی های مردم توی زمان انتظار حضور حضرت آقا داخل حسینیه من که پیگیر برنامه های داخل حسینیه بودم…دیدم آرمیتا با همون نگاه مضطرب و خاص خیلی آروم اومد سراغ من و پرسید ” پس من کی بالاخره می تونم برم از نزدیک حضرت اقا رو ببینم؟!!"….کمی موندم آخه دیدار صرفا عمومی بود ، پرسیدم خودشون بهت گفتن که می تونی آقارو از نزدیک ببینی؟!!…چیزی نگفت و برگشت پیش مادرش صف اول نشست! من این دفعه هم کلی از نزدیک دقت کردم که ببینم بالاخره سر در میارم ازین چیزی که پنهان کرده زیر روسریش ! ولی نشد! حجمش از زیر روسری شبیه یه عروسک دست ساز ازون “مالوکان” های زمان بچگی نسل ما بود!-استنباط فرضی من-
چند دقیقه گذشت دیدم باز بی تاب بلند شد رفت سراغ یکی دیگه از خواهران ناظر و….

????سخنرانی تموم شد و آرمیتا رو با همون هیات ،حین خروج از حسینیه پیش بخش خواهران بیت دیدم به مادرش گفتم چی شد؟! با یه لبخند پرانرژی گفت :"قرار شد فردا آرمیتا بیاد آقارو ببینه…"….آرمیتا با یه بغض خاصی به مامانش نگاه کرد و گفت :” ولی من می خواستم حتما امروز ببینمش!"…..مادرش هم که انگار می خواست همزمان هم جواب ما رو داده باشه و هم کمی از دل آرمیتا دربیاره با لحن خاص تری خطاب به ما گفت:” آخه این یه هدیه برای روز پدر آماده کرده هرجور شده میخواد با دست خودش بده به حضرت آقا"…!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت