✨مى گويند علامه مجلسى و شاگرد وى مرحوم جزايرى با هم معاهده كرده بودند كه هر كدام مردند به خواب ديگرى بيايند. لذا علامه مجلسى پس از مرگ به خواب شاگردش آمده و در مقابل سئوال وى كه پرسيد: آقا، چه شد؟ فرمود: به صورت خوب گذشت، اما چند كار برايم بسيار مفيد واقع شد (يعنى كتبى كه نوشتم مانند بحارالانوار و اعمال خوبى كه انجام داده بودم به دردم خورد، اما چند كار كوچك كه رنگ خلوص داشت برايم بسيار مفيد بود) يكى اينكه روزى از محلى گذر مى كردم كه ديدم اطراف فردى را گرفته اند.

????وقتى جلو رفتم دريافتم كه وى فردى مفلس و ورشكسته مى باشد و طلبكارها اطراف او را گرفته اند و با جسارت به وى موجب شرمسارى‏ شده اند. آن روز براى خدا با جلب رضايت بستانكاران آن فرد را از دست آنها نجات دادم و اين كار در آخرت برايم بسيار مفيد افتاد و ديگر اينكه روزى تگرگ مى باريد و من كه از محلى گذر مى كردم بچه گربه اى را ديدم. اين بچه گربه گويى از بارش تگرگ مضطرب شده و به اين طرف و آن طرف مى دويد. پس به خاطر خدا او را در بغل گرفته و تا خاتمه بارش تگرگ در زير پوستينم نگه داشتم. اين كار نيز در اينجا برايم بسيار مفيد واقع شد.

????كار ديگرى كه در آخرت برايم مفيد افتاد سيبى بود كه روزى به يك كودك يهودى دادم. آن روز سيبى در دست داشتم كه ناگهان مشاهده نمودم يك كودك بر دوش مادر با ذوق زيادى به دست من مى نگرد. پس به خاطر خدا سيب را به آن كودك دادم و اين كار نيز برايم بسيار مفيد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت