????ماجرا این است که در زمان امام ششم - صادق آل محمد (ع) - یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسند و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کنند که:
 -” آقا چرا قیام نمی فرمایید⁉️ چرا تشکیل حکومت اسلامی نمی دهید⁉️”
حضرت (ع) سعی می کنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند. تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : “آقا چرا … ما که هستیم‼️???? …” و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : “با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید⁉️”

در این گیر و دار، امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهد که تنور را روشن کنند و بعد بی مقدمه به این عزیز هموطن! می فرمایند که: ” برو و داخل تنور بنشین‼️"????????
سهل می ترسد و می گوید: “آقای من! مرا به آتش عذاب مکن.. از من بگذر که خدای از تو بگذرد."????
امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: ” کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین‼️”
او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: “برخیز و داخل تنور را نگاه کن‼️????”
سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است.????
آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه)  مثل این مرد دارید⁉️
سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم.????

فرمود: انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت.
یعنی: ما تا وقتی پنج نفر همراه ـ واقعی ـ نداشته باشیم قیام  نمی کنیم… ما به زمان انجام تکلیف آگاه تریم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت