‌ ❤️❤️ماجرای خواندنی تولد شهید همت❤️❤️


❣ پدر سردار شهید حاج محمدابراهیم همت درباره تولد این شهید بزرگوار می‌نویسد:  
 

می‌خواستم برم کربلا زیارت امام حسین (ع). همسرم سه ماهه حامله بود.
التماس و اصرار که منوهم ببر، مشکلی پیش نمی‌آید. هر جوری بود راضیم کرد.
با خودم بردمش. اما سختی سفر به شدت مریضش کرد. وقتی رسیدیم کربلا، اول بردمش دکتر.
 
دکتر گفت: احتمالا جنین مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، امیدی نیست.
چون علایم حیات نداره.
 
وقتی برگشتیم مسافرخونه، خانم گفت: من این داروها رو نمی‌خورم! بریم حرم.

هرجوری که می‌توان منو برسون به ضریح آقا. زیر بلغ‌هاش رو گرفتم و بردمش کنار ضریح. تنهاش گذاشتم و رفتم یه گوشه‌ای واسه زیارت.
 
با حال عجیبی شروع کرد به زیارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم.

صبح که برای نماز بیدارش
کردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شیرینی بود. الان دیگه مریضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو دیدم که نقاب به صورتش بود، یه بچه زیبا رو گذاشت توی آغوشم.
 
بردمش پیش همون پزشک. 20 دقیقه‌ای معاینه کرد. آخرش هم با تعجب گفت: یعنی چه؟
موضوع چیه؟
دیروز این بچه مرده بود. ولی امروز کاملا زنده و سالمه!
اونو کجا بردید؟
کی این خانم رو معالجه کرده؟
باور کردنی نیست، امکان نداره!؟
 
خانم که جریان رو براش تعریف کرد، ساکت شد و رفت توی فکر….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت