آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




 جستجو 



 
  فراموشی یاد خدا...... ...

????????وقتی یوسف به یک زندانی که درشُرُف آزادی بود گفت: مرا در نزد مَلِک یادآور [و بی گناهی مرا بیان کن] خداوند او را عتاب کرد و گفت: ای یوسف! تو خلاص از دیگری جویی و جز از من وکیلی دیگر خواهی؟! به عزّت من که خداوندم که تو را در این زندان روزگاری دراز بدارم.

????????آنگه زمین شکافته شد تا به [لایه ی ] هفتم زمین و رب العزّه او را قوّت بینایی داد و گفت: فرونگر ای یوسف در زیر این زمین ها تا چه بینی؟ یوسف مورچه ای را دید که چیزی در دهن داشت و می خورد. گفت: ای یوسف! من از رزق این موجود کوچک هم غافل نیستم. ای یوسف! من نه آنم که با تو کرامت ها کردم؟! در دل پدر، مهر تو افکندم و ☄[مهر تو را] بر او شیرین کردم و در چاه، عریان بودی، تو را پوشاندم؟ و کاروان را برانگیختم تا تو را بیرون آورند و آن کس که تو را خرید، در دل دوستی تو افکندم؟! ای یوسف! ☄کرامت، همه از من بود، چرا دست به دیگری زدی و استعانت به غیر من کردی؟ یوسف علیه السلام از خداوند عذرخواست و تقاضای عفو نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[دوشنبه 1395-06-01] [ 12:11:00 ب.ظ ]  



  کرامت امام رضا.ع. ...

????آقا میرزا احمد رضائیان - از دوستان مورد اعتماد مؤلف - نقل کرد: دوستی داشتم که بر اثر تصادف فلج شده بود و مدت دو سال در مشهد به سر می برد.
☄یکی از خدام او را می شناخت که دیر زمانی در مشهد مانده و برای شفا گرفتن به حضرت رضا علیه السلام متوسل شده است و هر شب به حرم مشرف می ????شود؛ شبی در حضور من - که در رفت آمد او با چرخ به حرم مطهر به او کمک می کردم - گفت: چرا برای شفا گرفتن خود اصرار نمی کنی؟ دو جریان برای تشویق ☄ایشان نقل کرد:
1☄- یکی از سر کشیکها به نام حاجی حسین - که شب در آسایشگاه به سر می برد - حضرت رضا علیه السلام را در عالم خواب دید که در کنارشان سگ سفیدی ????بود؛امام علیه السلام به حاجی حسین فرمود: بچه های این سگ در چاه افتاده اند: برو بچه هایش را از چاه نجات بده.
☄حاجی حسین رفت و در صحن را باز کرد و سگ سفیدی را با همان مشخصات در پشت در، دید که زوزه می کشد.
????نزدیک رفت و به سگ اشاره کرد و گفت: برویم.
☄سگ به طرف پائین خیابان به راه افتاد و حاجی حسین را بر سر چاه برد و آنجا نشست. حاجی حسین از بالای چاه صدای زوزه بچه سگهای را شنید و به سگ ????گفت، همینجا باش تا برگردم.
☄ساعت دو بعد از نیمه شب بود در همان نزدیکی زنگ در خانه ای را زد؛ جوانی با لباس خواب، در را باز کرد.
????حاجی حسین جریان سگ را شرح داد؛ بعداً به جوان گفت: ریسمان و فانوس و کیسه گونی بردار و بیاور با هم برویم.
☄جوان آنها را آماده کرده آورد و با هم بر سر آن چاه رفتند.
????جوان داخل چاه شد و بچه سگها را داخل گونی نهاده از چاه بالا آوردند و سگ به عنوان تشکر دمی جنباند. سپس رو به من کرد. گفت: سگ وقتی بچه هایش به ☄چاه می افتند می داند به که باید پناه ببرد تو چرا برای شفا گرفتن خود ناله و تضرع نمی کنی؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:01:00 ب.ظ ]  



  اندرزی عجیب.... ...

????مخلص در ولایت اهل بیت : جناب آقامیرزا ابوالقاسم عطار تهرانی - سلمه اللّه - نقل نمود از عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالنبی نوری که از جمله تلامیذ حکیم ☄الهی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بوده است در سال آخر عمر مرحوم حاجی، روزی شخصی در مجلس درس ایشان آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصی پیدا ????شده و نصف بدنش در قبر است و نصف دیگر بیرون و دائما نظرش به آسمان است و هرچه بچه ها مزاحمش می شوند به آنها اعتنایی نمی کند.
☄مرحوم حاجی گفتند خودم باید او را ملاقات کنم، چون مرحوم حاجی او را دید بسیار تعجب کرد نزدیکش رفت دید به ایشان هم اعتنایی نمی کند.
????
☄مرحوم حاجی گفتند تو کیستی و چکاره ای من تو را دیوانه نمی بینم از آن طرف رفتارت هم عاقلانه نیست. در جواب ایشان گفت من شخص نادان بی خبری ????هستم، تنها دو چیز را یقین کرده و باور دارم:
☄یکی آنکه: دانسته ام که مرا و این عالم را خالقی است عظیم الشأن که باید در شناختن و بندگی او کوتاهی نکنم.
????دوم آنکه: دانسته ام در این عالم نمی مانم و به عالم دیگر خواهم رفت و نمی دانم وضع من در آن عالم چگونه خواهد بود. جناب حاجی! من از این دو علم بیچاره و ☄پریشانحال شده ام به طوری که مردم مرا دیوانه می پندارند شما که خود را عالم مسلمانان می دانید و این همه علم دارید چرا ذره ای درد ندارید و بی باکید و در فکر ????نیستید؟!
☄این اندرز مانند تیری بود که بر دل مرحوم حاجی نشست، برگشت در حالی که دگرگون شده بود و کمی از عمرش که مانده بود دائما در فکر سفر آخرت و تحصیل ????توشه این راه پرخطر بود تا از دنیا رفت????.(داستانهای شگفت نویسنده : آیت الله دستغیب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:57:00 ق.ظ ]  



  علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا.ص. ...

✅چرا نماز صبح می خوانیم ؟

????صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.

‌✅چرا نماز ظهر می خوانیم ؟

☀️ظهر،همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه می شود.

✅چرا نماز عصر می خوانیم ؟

✨عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.

✅چرا نماز مغرب می خوانیم ؟

????مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز می خوانیم.

✅چرا نماز عشا می خوانیم ؟

????خداوند متعال نماز #عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرار داد.

????علل الشرایع شیخ صدوق،ص ۳۳۷????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:53:00 ق.ظ ]  



  علامه تهرانی: راه سلوک‌الی الله این است.... ...

راه سلوک الی الله این است:
اول ترك عادات ورسوم و تعارفات
و دور انداختن امور اعتباري كه سالك را از طىّ طريق منع می‏كند.
و منظور آنست كه سالك به طور اعتدال در بين مردم زندگى نمايد.
برخی از مردم پيوسته غرق در مراسم اجتماعي بوده و فكر و ذكر آنها دوست يابى بوده و براى حفظ شخصيّت خود از هر گونه آداب و رفت و آمدهاى مضرّ يا بی فائده دريغ نمی‏كنند و صرفا بر اساس عادت و حفظ آبروى ظاهرى اعتبارى، خود را به سختی میاندازند و چه ‏بسا به ناراحتیهاى سخت دچار میشوند و تحسين و تقبيح عامّه مردم را كه توده عوام هستند ميزان و معيار قرار داده، حيات و عمر خود را بر اين معيار در معرض تلف قرار میدهند و كشتى وجودشان دستخوش امواج متلاطم رسوم و عادات اجتماعي شده هر كجا امواج آداب و اخلاقيّات عمومى حركت كند به دنبال آن روان می‏گردند، اين دسته از مردم در برابر اجتماع اراده ‏اى از خود نداشته تبع محض میباشند.
در مقابل اين دسته گروهی از مردم هستند كه از جماعت كنار می‏روند و هرگونه عادت و ادب اجتماعى را ترك كرده خويشتن را عارى از مزاياى اجتماع نموده ‏اند، با مردم مراوده و معاشرت ندارند و در كنج خلوت آرميده ‏اند به طورى كه انگشت ‏نماى مردم شده و به عنوان گوشه نشينى اشتهار يافته ‏اند.
سالك براى آنكه بتواند به مقصد نائل گردد بايد مشى معتدلى بين رويّه اين دو گروه اختيار نمايد و از افراط و تفريط بپرهيزد و در صراط مستقيم حركت كند.
و اين حاصل نمی‏شود مگر آنكه معاشرت و مراوده را با مردم تا آن مقدار كه ضرورى اجتماعى است رعايت كند.
به طور كلّى می‏توان گفت كه سالك بايد در هر امرى از امور اجتماعى نفع و ضرر آن را سنجيده و بی جهت خود را تابع أهواء و آراء توده مردم قرار ندهد.

رساله لب اللباب ص ۱۰۴.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[جمعه 1395-05-29] [ 03:03:00 ب.ظ ]  




 
مداحی های محرم