خرداد 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  




 جستجو 



 
  #شهدا_عند_ربهم_یرزقون ...

#شهدا_عند_ربهم_یرزقون


رفتم سر مزار رفقاے شهیدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ,
شب تو خواب رفقاے شهیدم رو دیدم…

رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خیلے دلمون برات سوخت
گفتم :چرا

گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما شهدا آماده بودیم…
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشیم
?ولے تو هیچے طلب نڪردے و رفتے
خیلے دلمون برات سوخت

سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ.??

✍روایتگر :
حاج حسین ڪاجے
#اللهم_الرزقنا_شهادت

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[چهارشنبه 1397-03-02] [ 08:28:00 ق.ظ ]  



  #شهدا_عند_ربهم_یرزقون ...

#شهدا_عند_ربهم_یرزقون


رفتم سر مزار رفقاے شهیدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ,
شب تو خواب رفقاے شهیدم رو دیدم…

رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خیلے دلمون برات سوخت
گفتم :چرا

گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما شهدا آماده بودیم…
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشیم
?ولے تو هیچے طلب نڪردے و رفتے
خیلے دلمون برات سوخت

سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ.??

✍روایتگر :
حاج حسین ڪاجے
#اللهم_الرزقنا_شهادت

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:23:00 ق.ظ ]  



  کردها به هرکسی برادر نمی‌گویند °○❂ ...

❂◆◈○•——————–

❂○° کردها به هرکسی برادر نمی‌گویند °○❂

? در زمانی که #حاج_احمد در منطقه بود، حدود 3 هزار نفر از افراد گروهک‌های #کومله و #دمکرات که فریب حرف‌های ضدانقلاب را خورده بودند، خود را به #حاج_احمد تسلیم کردند.

? #کاک_احمد یک‌بار در جاده « #دزلی» پیرمردی را سوار ماشین کرد، او را به جای خود بر صندلی جلوی ماشین نشاند و خودش پشت وانت نشست. #حاج_احمد بعد از قرار گرفتن در جریان مشکلات پیرمرد، تصمیم گرفت تا برای او و خانواده‌اش غذا و نفت ببرد. به طوری که او از #دزلی تا #مله‌خورد که سه ساعت پیاده‌روی دارد، بدون ماشین در حالی که دو گالن نفت نیز به همراه داشت، به منزل آن پیرمرد رفت تا آنها را خوشحال کند. در واقع حاج احمد، اسطوره‌ای بی‌بدیل است.

?کردها به هر کسی برادر نمی‌گویند؛ مگر این که مردانگی‌اش برایشان ثابت شده باشد، اما حاج احمد برای همه ما #برادر_احمد بود.

? راوی: ماموستا فتاحی از پیشمرگان مسلمان کرد و از همرزمان حاج احمد متوسلیان

?سپاه تنها یک #حاج_احمد داشت

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:23:00 ق.ظ ]  



  اگر درکربلا بودم ...

? گفتم …
اگر در کربلا بودم ،تا پای جان
برای حسین (ع) تلاش میکردم

? گفت …
یک حسین (ع) زنده داریم
نامش مهدی (عج ) است …
✗تاحالا برایش چه کرده ای



مدتی است یادمان رفته
پسری مانده از تبار علی
او که برای سپاه بی سردار خود
سال هاست به دنبال 313 نفر میگردد …

#اللهمـ_عجلـ_لولیکـ_الفرجـ

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:19:00 ق.ظ ]  



  افسوس که عمری پی اغیار دویدیم ...

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از دوست بماندیم و به منزل نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

مرا چه به تجارت؟! مرا چه به دوست؟! من کجا و بریدن از اغیار و به دنبال تو دویدن؟!

من کجا و تو؟! من همان­ام که دینم با ماه رمضان شروع می­شود و با عید فطر تمام!

و فقط همان چند روز است که معنای غربت را می­فهمم و بس.

من کجا و تو؟!

من همان­ام که افسوسِ همه چیز را می­خورم؛ جز افسوس عمری که دور از تو گذرانده­ام.

من همان­ام که در اوجِ پافشاری به درگاه خداوند، بالاترین خواسته­هایم، تنها و تنها حولِ وجودِ خودم می گردد.

سلامتی­ام! دارایی­ام! مدرک­ ام! خودم! خودم! و خودم!

اصلاً نیندیشیده­ام که نگاه تو چه­قدر برتر از همه­ی دارایی­های دنیاست!

شادمانی تو کجا و شعفِ مال اندوزی؟!

من چه می­دانم لب­خند رضایت تو چیست؟!

من چه می­فهمم شادی مادرِ تو چه­قدر قیمتی است؟!

من کجا تو را شناخته­ام و کجا دانسته­ام تو در نزد خدای متعال چه منزلتی داری که خلایق به وجود تو روزی می­خورند و آسمان به برکت تو فرو نمی­ریزد.

من کجا و تو؟!

گفتند : شب قدر، شب نزول قرآن است. گفتند : ﴿ اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ ﴾

می گویم : قرآنِ ناطق تویی؛

ترجمانِ قرآن تویی؛

آیات بینات قرآن در سینه­ی توست؛

تفسیر قرآن به لسانِ توست.

گفتند : شب قدر را هرکسی نمی­داند چه شبی است؟

می گویم : مگر قدر تو را هرکسی می­فهمد؟!

مگر کسی به شناخت تو نائل شده­است؟!

مگر ادراک من، درک تو نموده است؟!

گفتند : شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ﴿ لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ.﴾

می­گویم : مگر ماهی بهتر از روی ماه تو می شود؟! تو که از هزار هزار ماه، برتری!

گفتند : در شب قدر، ملائکه و روح نازل می شوند، به امر پروردگارشان. ﴿ تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ اَمْر.﴾

می گویم : ملائکه خادمان درگاه تواند!

اینان که حلقه­ی بندگی تو زینت گوش­هایشان است؛

اینان که در شبِ قدر صعود و نزولشان به نزد توست؛

اینان نامه­ی تقدیر خلایق را امشب به نزد تو می­آورند تا تو سرنوشت همگان را امضا کنی.

این­ها را گفتم تا بگویم : هر چه کرده­ام و هر چه هستم - که خودم می­دانم پستِ پست­ام - امشب گدای تو ام و جز تو را گدایی نمی­کنم.

می­خواهم بگویم : امشب، شب بروزِ قدر و منزلت توست.

می­خواهم بگویم : خاک دو عالم بر سر من، اگر حاجتِ مادر تو امشب صدر حاجاتم نباشد!

می خواهم بگویم : اف بر روی سیاهم، اگر رهایی شما از زندان غیبت به اندازه­ی گرفتاری­ها و مشکلات خودم برایم مهم نباشد.

می­خواهم بگویم : عطشناک، دعایت می کنم! دیوانه­وار ضجّه­ات می زنم!

و از خدای حسین علیه­السلام، به حق حسین علیه­السلام، شفای سینه­ی سوخته­ی حسین علیه­السلام را به ظهور تو می طلبم.

این کم ترین کاری است که غلامِ نان و نمک خورده­ی تو می­تواند بکند.

این پیشِ پا افتاده­ترین کاری است که بنده­ی آبرو از تو یافته، می تواند بکند.

این در مقابل سایه­ی پدری تو هیچ است!

بمیرم برای چشمان اشک بارت! بسوزم برای دل سوخته­ات

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:18:00 ق.ظ ]