آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




 جستجو 



 
  رهایم کن از بند اسارت....دلتنگ شلمچه ...

‍ #شلمچه
.
#آه که دلم چقدر هوای #شلمچه کرده است…
.
انگار پایم از این کفش ها و #خیابان ها #خسته شده!
کمی #خاک شلمچه می خواهم؛
#ساده و پا برهنه راه بروم…
.
فضای غبار آلود این #شهر دلم را به کنج #قفسی فرستاده!
#اسیر شده ام…
.
رهایم کنید از #بند اسارت!
#آی_شهدا
.
می خواهم #پرواز کنم؛
دلم #آسمان می خواهد…
.
.
.
? هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد . . .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[پنجشنبه 1396-04-01] [ 01:39:00 ب.ظ ]  



  طنز جبهه(آموزش نارنجک) ...

#طنـــز_جبهــــہ ?

✍آموزش نارنجک
شلمچه بودیم!
شیخ مهدی? می خواست آموزشِ پرتابِ نارنجک? بده. گفت: «? بچه ها خوب? نگاه کنید. محمد! حواست? این جا باشه. احمد! این جوری نارنجکو? پرتاب می کنند. ?خوب نگاه کنید تا خوب یاد بگیرید. خوب یاد بگیرید که یه وقتی? خودتون یا یه زبون ?بسته ای رو نفله? نکنید. من توی پادگان بهترین نارنجک ?زن بودم. اول، دستتون رو می ذارین این جا. »
بعد شیخ مهدی? ضامنو کشید و گفت: « حالا اگه ضامنو رها کنم، در عرض چند ثانیه منفجر? می شه.» داشت حرف می زد و از ?خودش و نارنجک? پرانی اش تعریف می کرد که ?فرمانده از دور داد زد:« آهای شیخ ?مهدی! چیکار می کنی؟?» شیخ مهدی یه دفعه ترسید? و نارنجک و پرت کرد. نارنجک رفت و افتاد رو سرِ⛰ خاکریز. بچه ها صاف? ایستاده بودند و هاج و واج ?نارنجک و نگاه می کردند که ?حاجی داد زد: « بخواب برادر! بخواب!» انگار همه رو برق بگیره. هیچ کس از جاش تکان نخورد.
چند ثانیه گذشت. همه ?زُل زده بودند به سرِ خاکریز؛ که نارنجک، قِل خوردو رفت اون طرفِ خاکریز و منفجر? شد. شیخ مهدی? رو به بچه ها کرد و گفت: « هان! یاد گرفتید! دیدید چه راحت بود!» فرمانده خواست داد بزند ?سرش که یه دفعه ای صدایی از پشت خاکریز اومد که می گفت: « الله اکبر! الموت لِصدّام!?» بچه ها ?دویدن بالای خاکریز ببینن صدای کیه؟ دیدند یه عراقی ای، زخمی? شده و به خودش می پیچه.
?شیخ مهدی عراقی رو که دید، داد زد:« حالا بگویید شیخ مهدی کار بلد نیست؟! ببینید چیکار کردم!»??
#به_قلم_من_روشنک_بنت_سینا_در_اندیشه_پروازم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 01:37:00 ب.ظ ]  



  ارزش شهدای ما... ...

?? رهبر فرزانه انقلاب عصرامروز دردیدار خانواده شهدای مرزبان ومدافع حرم:

ارزش شهدای ما بایدمعلوم شود؛ اگرشهدای مدافع حرم نبودند ماباید باعناصر خبیث دشمن در شهرهای خودمان میجنگیدیم؛ جلویشان گرفته شد؛ حالاهم دارند جارومیشوند. بخش مهمی از امنیت امروز مربوط به مدافعان حرم و بخش دیگرمربوط به مرزداران است. شهدای مرزی مظلومند؛ مردم بدانندکه اینها چقدرخدمت میکنند.خدمت که فقط آب و نان نیست؛ بالاترازآن، امنیت است.

?? رهبرانقلاب: هارت وهورتهای این کسی که تازه آمده درآمریکا جدیدنیست؛ قریب40سال است هیچ غلطی نتوانستندبکنند. بعدازاین هم همینجور خواهدبود. میگویند میخواهیم نظام را تغییر بدهیم؛ کِی بوده که شما نخواستید؟ اینها ملت ایران را نشناختند؛ این را همه بدانند، دشمنان، دوستان بااخلاص و دوستانی که گاهی دلشان میلرزد: جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است، آنها نمیتوانندبه ما سیلی بزنند، ما به آنها سیلی خواهیم زد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[دوشنبه 1396-03-29] [ 08:30:00 ب.ظ ]  



  رهبرم اخم کند..... ...

رهبرم اخم کند…
قایقی خواهم ساخت…
خواهم انداخت به دریای دل اربابم…
قایق از خشم پر است…
ودل از نفرت تکفیری ها…
قصه ی فهمیده…
باز تکرار کنم؟؟؟
نه دگر این باردعوا…
به سر سربند نیست…
همه سربندها…
نام یافاطمه است…
نشود تکرار باز عاشورا…
خیمه ها اینبار جایش امن است…
علم عباس هم…
دست نیکوی گل سرسبد فاطمه است…
رهبرم خامنه ایست…
رهبرم سید و اولاد علی است…
رهبرم اخم کند…
به خدا مادرتان داغ شما می بیند…
حاج همت رفته….
کاظمی دیگر نیست…
پدرموشک ایران هم رفت…
لیک از عالم غیب…
باز با ما هستند‌.‌‌..
حاج قاسم هم هست…
که سلیمانی کرد همه دنیا را فتح…
همه ی ما هستیم‌‌‌…
کور خواندید اگر…
باز هم فکر کنید…
که علی تنهاست…
نامه های بیعت با مسلم…
همه اش ایرانیست…
همه با خون خود امضا کردیم…
خاک پای پسر زهراییم…
باز دنیا انگار…
تشنه ی خون شده است…
هوس رویش لاله کرده…
دور تا دور ضریح عباس…
خون شیعه ز گرفتاری تن خسته شده…
وقت آنست که آزاد شود از رگ ها…
رهبرم اخم نکن…
به خدا اذن دهی…
شیعه با خون خودش میشوید…
همه ی لشکر کفر..

#شیعه_حیدری
#لبیک_یاخامنه_ای

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[سه شنبه 1396-03-23] [ 06:44:00 ب.ظ ]  



  نداشتنت درد بی درمان است.... ...



✍ کویری بودم تشنه؛
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد.

❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است؛ یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام!

❄️نمیدانم میان “تــو” و “لیلــه القدر"، چه سری است
که هر آنچه را، تو نگاه میکنی، لیله القدر، بر قیمتش می افزاید.

?راز میان شما هر چه هست، باشد!
من دلخوشم به تو، که همین حوالی نفس می کشی و سیاهی قلب هایمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند.

?فقــــط….
یک درد می ماند، که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند.

“نداشتنت"… درد بی درمانی است!

❄️یقیـــن دارم؛
بی تو ماندن، محال است…
بی تو رسیدن، محال است…
بی تو نفس کشیدن، محال است…
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!

❄️تا آمدن تو… فقط یک قدم راه مانده است..
مـــن، باید، قدم…بردارم،
تا تــــو را، پیــــدا….کنم!

?درد نداشتنت…با نسخه زیر…درمان میشود…
راکد….نباش!
بی خیال…نباش!
ساکن…نباش!

برو….می یابی اش!

✍ و من، این رمضان، بسویت، قدم برمی دارم.
برای قدم هایم، امن یجیب بخوان!

? #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:53:00 ب.ظ ]  




 
مداحی های محرم