اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




 جستجو 



 
  اثر در به دیوار هست هنوز... ...

هرچند آن.کوچه آ ن خانه دگر نیست اما اثر سیلی درهست به دیوار….

1517484469852713824_123900.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[پنجشنبه 1396-11-12] [ 02:57:00 ب.ظ ]  



  اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار.. ...

اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار..
قانون اول:
بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و

به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن

را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به

هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً

یک جزء کامل بخوانم.

تاریخ اجراء 4/5/69

قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و

حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم.

حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.

اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم،

روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .

تاریخ اجراء 11/5/69

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[چهارشنبه 1396-11-11] [ 12:20:00 ب.ظ ]  



  کمی بیشتر از درد و دل ... ...

کمی بیشتر از درد و دل …
نمی دانم درد دلهایم زیاد شده اند
یا من کم..!

انگار حرفی نیست
کلمات را خوب ادا میکنم
اما بعضی هاشان
حرف دل نیست..
درد دل هستند ..!

واژه هایم که ته می کشند
تازه یادم می آید من کیستم ..

به خودم می آیم
تازه می فهمم که بیش از هیچ
یا کمتر از آن هم نیستم ..

واژه ها قهرند با من
اما دیگران به .. اقتدای من ..

دردهای مردم بیچاره را
حرف های بیش و کم ..
غصه های ناتمام مادر جانباز و گمنام ..
فحش های آن جوان بیکار به من …. شنیدن داشتـــ ــ ـ…..

غصه ها کم نیست
بیش از پیش گشته
پینه های دست بابایم، خوب یادم هست ..
گریه های خاموش مادر هم

درد دل کم نیست
اما من
در پی یک جفت گوش ..
سال ها و ماه ها و هفته ها گشتم ..

خدایا
;ld نه ، من شاعر نیستم
بعضی طلبه ها را میبینم با خودم میگویم خدا کند این لباس را بر تن نپوشاند ..
سیزده سال است دم از زی طلبگی می زنم اما گاه، چنان غبطه میخورم به آن جوان که حرف های من و امثال من در او اثر کرده و عاقبتش را بخیر گردانده
با خودم میگویم فلانی نکند تو و امثال تو را
در قیامت فی اسفل السافلین جای دهند و ..
برای آن طلبه مبتدی که شلوار جین پوشیده و اپل دست گرفته و با ناموس مردم گرم گرفته است که نگاه میکنم ، که خودش را بری از وسواس الخناس میداند دلم نمی سوزد..
برای مردمی که فردا باید به او اقتدا کنند …!!
خدایا
اینجا جای این حرف ها نبود .. میدانم
اما …
به درد آمده است دلم ..
به پیامبرت ختم المرسلینت بگو ..
جان این عبد بی آبرو به فدای قدومت
عجب نشانه هایت از آخرالزمان محقق شد …! خوشا بحال آن جوان گنه کار
که هیچ از دین ندانست و شبی محزون شد از اعمال ناصوابش و حسن عاقبت بدو دادی
و بدا بحال من و امثال من
که ظاهرالصلاحیم و باطن را … خدا داند..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 12:07:00 ب.ظ ]  



  خدا شهیدم کن.. ...

شهید نمیشوی اگـر
شبیه ترینِ شهدانباشی
شهداخودرا لابلای تاریکی شب گم ‌کردند
که عاقبت خداپیدایشان کرد
وشدندپیداشده ی یار
خودت راشبیه ترین کن
تاشهیدت کنند…

1507564542img_20170507_155628.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[دوشنبه 1396-11-09] [ 11:42:00 ق.ظ ]  



  اری تقصیر خامنه ایست.... ...

?? آری! تقصیر خامنه‌ای است…

سلام حضرت آقا
می‌خواهم برای‌تان
قصه‌ای تعریف کنم؛
جنگ که شد
همسایه‌ی روبرویی ما
می‌گفت؛ تقصیر خمینی است!
و پدر که پر کشید
همسایه‌ی آن‌وری هم
همین عقیده را داشت؛
تقصیر خمینی است!
ما اما
هم‌چنان
خمینی جان‌مان بود…
و بالکن حسینیه‌ی جماران
قبله‌گاه‌مان
طعنه‌ها
اثر خود را گذاشته بودند
و ما را
بیش از پیش
مست روح‌الله کرده بودند
و این هم راستش
تقصیر خمینی بود!
آری!
خمینی
همان امامی بود که حتی 12 بهمن هم
نتوانست نفسش را قلقلک دهد؛ «هیچ»!
و همان امامی بود که فتح خرمشهر را
نسبت داد به خدا
و اگر
همه‌ی مردم هم
می‌گفتند؛ تقصیر خمینی است
باز امام «امام» بود؛
مهربان با مردم
نامهربان با دشمن
و شما هم امامی…
همان خمینی
اما با یک آه بیش‌تر
عاقبت
«علی» بودن
جرم کمی نیست!
نه!
ما دعوایی با همسایه‌های خود نداریم
حتی اگر بگویند؛
خمینی هندی بود!
اتفاقا راست می‌گویند!
خمینی
هم هندی بود
هم ایتالیایی
هم اهل نیجریه
هم متعلق به روستای شهیدآباد مازندران
ادواردو آنیلی
یعنی نسب خمینی در غرب
و شیخ زکزاکی
یعنی شاخه‌ی شجره‌ی طیبه‌ی امام در قاره‌ی سیاه
و شخص شما
یعنی خود خمینی
تنها تکرار روح‌الله
و تنها تداعی آن بت‌شکن بزرگ
مگر نگفتی؛
در یوم‌الله 9 دی
دست قدرت خدا را ببینید!
مگر نگفتی؛
حتی اگر عکس مرا پاره کردند
آتش زدند
باز هم شما صبر کنید!
آقاجان!
همه‌ی همسایه‌های ما
که ابراهیم هادی نیستند!
که ابراهیم همت نیستند!
مگر طلائیه
چند نفر مجنون
خط را نگه داشتند؟!
مگر «الی بیت‌المقدس»
حاج‌احمد متوسلیان
چند نفر نیرو داشت؟!
آ…..ه!
کجایی سردار؟!
أین عمار؟!
آقاجان!
این روزها
دل‌مان خون است
از دست صبر خودمان…
اما کی نبوده؟!
مگر پدر که پر کشید
نگفتند؛ تقصیر خود خمینی است؟!
ما اما
همان همسایه را هم
دعا کردیم
و هرگز فکر نکردیم
دشمن اصلی ما شده!
پس باز هم
در شناخت دوست و‌ دشمن
دچار اشتباه نمی‌شویم
آقاجان!
شما به ما یاد داده‌ای
که در اوج خشم
هنر در صبر است
و گوهر در بصیرت
ما وقت دعوا با همسایه‌ها را نداریم!
دشمن ما کاخ سفید است
نه اقدس‌خانم
که هم عاشق مصدق است
و هم آن عنتر
که علیه مصدق
کودتا کرد!
هیهات!
ما نرده‌های خیابان انقلاب نیستیم
که با چند تکان
بشکنیم!
ما بچه‌های انقلاب هستیم…
فرزندان دیگر شما…
یادگاران خمینی…
وارثان شهدا…
ما هنوز هم انقلابی هستیم
و علیه انقلابی‌ها
نمی‌توان انقلاب کرد!
آقاجان!
سوگند به خون فاطمیون
ما اهل کوفه نیستیم
«علی» تنها بماند!
سر یا صبر؟!
کدامش را می‌خواهی که تقدیم شما کنیم…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:28:00 ق.ظ ]