اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




 جستجو 



 
  نقطه شروع ناخالصی.. ...

?نقطه شروع ناخالصی

خیلی ها باور نمی کردند فرمانده توپخانه سپاه این قدر کم حقوق می گیره ؛ وقتی هم که خواستند حقوقش را زیاد کنند عصبانی شد و نذاشت ، توی جلسه ای بهش یه تلویزیون هدیه دادند اما قبول نکرد گفتند : این هدیه رو به همه فرماندهان دادند چرا نمی گیری؟! گفت : ناخالصی عمل یه نقطه شروع داره ممکنه قبول این هدیه نقطه شروع ناخالصی زندگی ام باشه ، نمی خوام ذرّه ای نا خالصی توی عملم باشه من با خدا معامله کرده ام ، هدیه رو هم از خودش می گیرم .

?( خاطره ای از سردار شهید حسن شفیع زاده ، کتاب حکایت فرزندان فاطمه ، جلد1 ، ص 40 )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[سه شنبه 1396-11-17] [ 11:15:00 ق.ظ ]  



  اثبات وجودخدا.... ...

?جوانی به سراغ عالمی رفت و گفت #سه سوال دارم:

➊↫وجود خدا راثابت کن
➋↫وجود قضا وقدر را..
➌↫چطور میشه که شیاطین از آتش
هستند ودر قرآن امده که درجهنم عذاب میشن
آتش بر آتش چگونه تاثیر دارد؟

عالم سیلی بر صورت جوان زد?
جوان ناراحت شد که مگه من چه گفتم که منوزدین.?
عالم گفت جواب هرسه سوال توست.☺️

?سیلی زدن ایجاد درد کرد آیا درد رادیدی؟

گفت ندیدم ولی دردراحس کردم?

عالم گفت: خدا هم وجود داره
?وجود او بانعمت هامعلوم میشه

?آیا میدانستی که سیلی میزنم
گفت خیر گفت این قضا وقدر هست.
?دست من وصورت تو ازیک جنس بود
اما درد را بر صورت وارد کرد
همانطور میتواند آتش بر آتش
ایجاد عذاب کند.?

فتامل…..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 11:12:00 ق.ظ ]  



  سرزمینی که بوی خدا میدهد ...

? قدم اول…
? #شرهانی …
تعریف قریبی از #گمنامی است…
تابه حال این تعریف را معنا کرده ای؟
این چه حس #غریبی است که با اعماق وجودت در این سرزمین لمس کنی؟؟؟
قلبت را به روی شرهانی باز کن او قطعا با تو سخن خواهد گفت…
شاید تو را به سوی #گمشده‌ای فرا می خواند، گمشده ای تشنه که در گذر سال‌های طولانی، غبارها روی او نشستند اما هنوز #منتظر است تا روزی برخیزد با همان تشنگی طاقت فرسا!
مهدی منتظر القائم زبان گویای همین انتظاراست انتظاری که شاهدش علیرضا غلامی بود
#سرزمینی_که_بوی_خدا_میدهد
#منطقه_شرهانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 10:55:00 ق.ظ ]  



  دالان های بهشتی... ...

قدیم ترها که مهندسان راه و ساختمان هنوز غربی نشده بودند می‌شد در ساختمان هم خداباوری را نشان داد. دالان ها و راهروها و درها و پنجره ها همگی شان شمایلی شبیه به محراب داشتند و در جای جای در و دیوار ساختمان می‌شد نام خدا و تسبیح ملائک را دید.

بی‌خود نبود قدیم تر ها ناراحتی اعصاب و اضطراب معنا نداشت چون هرکجا که نظر می‌کردند یاد خدا جاری و ساری بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

[جمعه 1396-11-13] [ 08:12:00 ب.ظ ]  



  اندر احوالات برف..... ...

مادربزرگم می گفت برف که می آمد کار ما ساخته بود.

برای شستن لباس، باید ابتدا مسیر قنات پارو کشیده می شد. بعدش هم وقتی به قنات می رسیدیم باید یخ جو را با سنگ می شکستیم تا به آب می رسید.

هنگام برگشت هم دستمان می چسبید به لگن خیس لباس که از جنس روی بود.

یعنی یک فرآیند طولانی و سخت فقط برای شستشوی لباس!

.

استادمان می گفت :

قیامت ما را مقابل مادربزرگ ها و اجدادمان می گذارند و می گویند: خب این ها نه ماشین لباسشویی داشتند، نه جارو برقی، نه اجاق گاز و… اما نه نمازشان ترک شد نه زیارت عاشورایشان! همه هم صبور و سازگار و مطیع.

خب حالا شما در قبال این وقت و عمر اضافه تر چه کردی؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت

 [ 08:10:00 ب.ظ ]