اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




 جستجو 



 
  شهیدی که از شما سوال میکند... ...

شهیدی که از شما سوال می‌پرسد!

برروی سنگ مزار شهید رضا نادری نوشته شده “ای برادر کجا میروی کمی درنگ کن…امثال من مسئولیتی را با رفتن خود بردوش تو گذاشته ایم… تو با این مسولیت سنگین چه خواهید.کرد؟

1543416775k_pic_f0f68e95-73c2-46f2-a382-83cb6e714be3.jpg

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[پنجشنبه 1397-09-08] [ 08:35:00 ق.ظ ]  



  غذایی که شیطان را قوی می کند... ...

⛔️ #غذایی که شیطان را قوی تر می کند!

⬅️در آخرالزمان در نزدیکی #ظهور مولایمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف #شیطان به اوج قدرت خود خواهد رسید و #حکومت خواهد کرد!

? #شیطان چطوری قوی تر میشه؟!

?شخصی که #سرما خورده را در نظر بگیرید نباید از غذا هایی که باعث میشه ویروس سرما خوردگی را قوی تر میکنه استفاده کرد مثل #آب_گوشت #تخم_مرغ و… اینا کسی که سرما خورده نباید استفاده کنه باعث قوی تر شدن ویروس سرماخوردگی می‌شود!

? #شیطان هم همینطور قوی میشه

?در #آخرالزمان #فتنه #فساد #ظلم به اوج خود خواهند رسید و این باعث قوی تر شدن شیطان خواهد شد هر #گناه و #ظلمی و.. که ماها انجام میدیم شیطان قوی تر میشه! مثل همون سرما خوردگی که با خوردن غذا هایی مثل آب گوشت تخم مرغ باعث قوی تر شدن ویروس سرما خوردگی میشه!

⬅️گناه من و شما غذای شیطان برای قوی تر شدن شیطان با ظلم خود ماها و گناه ما در آخرالزمان برای مدتی حکومت خواهد کرد.

#آخــــرالــــزمـــــان


?ظهـــور نـزدیــڪ اســت?

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:31:00 ق.ظ ]  



  صحبت های مادر شهید با فرزندش ...

? صحبتهاى #مادرشهید با فرزندش

آه پسرم
گُلم
پاره جگرم

میدونی چند ساله دارم دنبالت می گردم؟
هنوز گرمای صورت نرمت وقتی بوسیدمت، زیر لبامه.
هنوز پشت لبای قشنگت کُلک هم سبز نشده بود.
چه بوی خوبی داشتی عزیزم.
کجایی پسرم؟
داداشت هم رفت و آوردنش، ولی از تو خبری نشد.
نبودی زیر #تابوت داداشت رو بگیری.
بابات هم رفت.
از بس نیومدی، دق کرد.
ولی تو نیومدی.

خسته شدم از بس دنبال تریلی ها دویدم و بین تابوت رفیقات، دنبالت گشتم.
پس کی میایی عزیز دل مادر؟???
دیگه خیلی تنها شدم.
دست به کمر راه میرم.
نه که پیر شدم، کمرم شکسته.

نه نه اصلا. اصلا عصا دست نمی گیرم!
بابات هم تا آخرین روزایی که زنده بود، عصا دستش نگرفت.
همش می گفت عصای پیریم، پسرم برمی گرده.

یادته وقتی کوچولو بودی چقدر شیرکاکائو دوست داشتی؟
هر روز یه لیوان شیر کاکائوی داغ میذارم سر سفره صبحونه تا تو بیایی.
زود باش بخور دیگه، از دهن می افته گُلم.
میایی مگه نه؟
دلت میاد مامانت هم مثل بابات دق کنه؟!
#مفقودالاثر
#منتظر
#چشم_براه

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[دوشنبه 1397-09-05] [ 09:30:00 ق.ظ ]  



  رزق معنوی............ ...

?﷽?
✍? رزق معنوی

✨◁زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی رزق است.چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند.
✨◁زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
✨◁زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
✨◁گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
✨◁یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
✨◁رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها، نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
❣✨خدایا ممنونم که دوستم داری و مرا از این ارزاق معنوی بهرمند می کنی.

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 09:29:00 ق.ظ ]  



  آمبولانس شیخ مهدی ...

?خاطره طنز

? آمبولانس شیخ مهدی?

شیخ اکبر فرمانده ی مقر بود و شیخ مهدی راننده ی مایلِر و شوخ و خوش‌مزه.

نزدیک اذان ظهر بود که شیخ مهدی گفت: «آهای شیخ اکبر! من می‌‌‌خوام یه دور با این آمبولانس بزنم».

شیخ اکبر گفت: «تو بی خود کرده ای! اگه سوار آمبولانس شدی از مَقر اخراجت می‌‌‌کنم». و رفت داخل سنگر.

هنوز نرفته بود تو سنگر فرماندهی، که شیخ مهدی پرید تو آمبولانس. اکبر کاراته هم نشست کنارش. آمبولانسو روشن کرد.

پشتِ سرشو نگاه کرد. پدال گازو فشار داد و زد دنده جلو. تا اومد به خودش بیاد آمبولانس رفت نوک خاکریز!

شکم آمبولانس نشست رو سرِ خاکریز و مثل اَلّاکُلَنگ، این طرف و آن طرف می شد.

با صدای خنده ی بچه‌ها، شیخ اکبر از سنگر دوید بیرون. دو دستی زد تو سرش و گفت:« شیخ مهدی برای همیشه برو. اصلا از جبهه برو!»

شیخ مهدی هم سرشو از پنجره آمبولانس بیرون کرد و گفت:« حالا که رفتم تو هوا !»

?????????

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 09:28:00 ق.ظ ]