اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




 جستجو 



 
  این یعنی دور باطل ...

این یعنی
دور باطل……

1544903411k_pic_89506f32-db32-42a6-a70b-6ad35933ec8d.jpg

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[یکشنبه 1397-09-25] [ 08:44:00 ق.ظ ]  



  مسافر کربلا ...

? مسافر کربلا ?

چهار ساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند : این بچه زنده نمی ماند ! پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد. به نیت آقا به فقرا غذا می داد . تا اینکه به طرز معجزه آسایی این فرزند شفا یافت !
هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت !در جبهه انقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد.
خوشحال بود که به عاشقان اربابش خدمت می کند. علیرضا کریمی شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم !
شانزده سال بعد پیکرش بازگشت. درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!!
آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!! و محل حضور پیکرش را گفته بود !!


روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود . روز اباالفضل(ع)
در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا برادر شما علیرضا.

حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره …

راوی :مادر شهید

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[پنجشنبه 1397-09-22] [ 11:32:00 ق.ظ ]  



  دعوت به کار خیر ...

‍ ‍ 〽️ موسسه فرهنگے مذهبے رهپویاڹ ڪُمیل ایوان بر مدار اساسنامه به دنبال توانمند سازی فرهنگی در عرصه های #سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی می باشد. و از کلیه دوستانیکه مایلند در #ثواب_امورات_فرهنگی و خیر مشارکت داشته باشند میتوانند ما را در این راه بزرگ یاری نمایند اجرکم عندالله?

?6273811127221767?
شماره ڪارت موسسه?

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 11:32:00 ق.ظ ]  



  ماجرای ازدواج حضرت اقا ...

?ماجرای ازدواج رهبر معظم انقلاب?

? مدتی از بازگشت سیدعلی خامنه‌ای از قم به مشهد نمی‌گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواده‌ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد.

? همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود.

? حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین‌دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته‌ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت‌الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می‌شناسند و تأیید می‌کنند و به او علاقه دارند.

? هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت‌الله حاج‌سیدجواد خامنه‌ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، می‌توانستند و کردند.»

? اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنه‌ای و دوشیزه خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت‌الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که شانزده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه‌ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک‌فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم‌خوار و دوستی مهربان بود.

? کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می‌شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه‌ای در آستانه ورودی خانه ایستاده بود و از میهمانان استقبال می‌کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده‌های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[سه شنبه 1397-09-20] [ 11:39:00 ق.ظ ]  



  اللهم الرزقنا ترکشا ریزا ...

اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً?

استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود.? روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و تو?پ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟»?
آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد? والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند.?
اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین»??
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است»? اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟»??

????



?????????

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 11:37:00 ق.ظ ]