آذر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




 جستجو 



 
  شهیده های گمنام ...

.
شهیده های گمنام:

عده از دختران شهید میشوند
آن هم گمنام:
.
دخترانی که چادرشان بوی زهرا (س)میدهد.
.
دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند.
.
دخترانی که بار سنگین خانه_داری را به دوش میکشند.
ولی به چشم نمی آید:چون حقوق ندارد
.
چون از روی لطف این کار را انجام میدهند
.
چون فقط با تغییر دکور خانه،دیگران متوجه میشوند خانه تغییر کرده و کار های دیگرشان به چشم نمی آید
.
دخترانی که بوی غذایشان در خانه میپیچد
.
به فرزند کوچکشان قرآن یاد میدهند
برایش کتاب میخوانند
به ظاهر خود و کودکشان میرسند
.
در پای تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای کلید…
.
این کار ها بماند
کنارش مشغول تحصیل هستند
.
دخترانی که به دور از چشم و هم چشمی زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند.
.
خواسته هایی که در توان همسرشان نیست را به زبان نمی آورند.
.
اینها همان شهیده های گمنامند:
.
جهاد میکنند فقط در میدان جنگ نیستند
.
کار میکنند فقط آچار به دست نیستند
.
برای همین میگوییم گمنامند
.
آنها علاوه بر چادر خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.
.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)‌
چون مثل مادرشان گمنامند

این دختران مورد ظلم واقع نشدند
اینها معنی زن بودن را درک کردند
.
اینها کمی عاشقند

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

[پنجشنبه 1397-09-15] [ 08:28:00 ق.ظ ]  



  نامش حارث اهل اسمان ...

‌ ‌
نامش “حارث” بود ،
و اهل آسمان همه میشناختندش.
آوازه نمازهایش همه جا پیچیده بود.
اما روال زندگی اش
از آنجا به هم ریخت که خدا گفت :
بر آدم سجده کنید…
گفت:
خدایا قول می‌دهم تا ابد عبادتت کنم
ولی برای این آفریده ات هرگز!
خدای مهربان پرسید:
چرا نمی‌خواهی از سجده گزاران باشی؟
و شروع کرد
عبادتهایِ نفهمیده اش را
به رخ خدا کشید.
خدای مهربان
او را از خان رحمتش بیرون راند …


خوبتر که فکر میکنم،
میبینم آن چیزی که
“حارث” را “ابلیس” کـرد ،
” #دلـش” بود
او می‌خواست خدا را هرجور که دلش میخواهد بپرستد
نه آنجور که خدا می‌خواهد …

#دلت_را_به_خدا_بسپار

موضوعات: خدا شهیدم کن  لینک ثابت

 [ 08:28:00 ق.ظ ]